موضوع: "تقلید"

ادله وجوب تقلید از منظر اهل بیت علیهم السلام قسمت پایانی

اسلام یک دین همه جانبه است که به تمام نیاز ­های انسان توجه دارد؛ یکی از موضوعات قطعی که علماء بر آن توافق دارند این است که هر مسلمانی باید به اصول دین از روی علم و بدون تقلید ایمان داشته باشد. شناخت احکام شرعی از سه راه: 1. اجتهاد، 2. احتیاط، 3. تقلید،  ممکن است.

تقلید در لغت به معنای پوشیدن گردن بند و معنایی از این دست می باشد؛ در عرف به معنای مسئولیت را به گردن دیگران انداختن آمده؛ و در اصطلاح به سلوکی گفته میشود که در آن مردم به سنن گذشتگان عمل می کنند و از آن منع هم نشده اند؛ آنچه مذموم است تقلید صرف و بدون تعقل است.

تقلید در بین شیعیان از زمان اهل بیت وجود داشته که برای اثبات آن دو نوع روایت داریم: 1.روایاتی که ائمه مردم را به فقها و روایان حدیث ارجاع داده اند؛ 2. روایاتی که در آن ها از افراد واجد شرایط خواسته شده تا برای مردم فتوی بدهند.

از جمله ادله وجوب تقلید می توان به این موارد اشاره کرد: 1. سیره عقلا و متشرعه: که از راه فطرت و دین اثبات می کنند که پیروی جاهل از عالم برای رسیدن به مصالح و دفع ضرر های احتمالی واجب است؛ 2. آیات قرآن که در این زمینه می توان به آیه نفر و سوال استدلال کرد؛ 3.  روایات که می توان آن ها را به چهار دسته تقسیم کرد: الف. روایاتی که بر وجوب پیروی دلالت دارند؛ ب. روایاتی که بر وجوب تقلید از مجتهد جامع الشرایط دلالت دارد؛ ج. روایاتی که از قول و عمل بدون علم و تحقیق منع کرده، پس اگر فتوی از روی علم باشد پیروی از آن منعی ندارد؛ د. روایاتی که ائمه درآن ها از صحابه بزرگ خود می خواسته اند تا برای مردم فتوی دهند.

با توجه به آنچه گذشت می توان به این نتیجه رسید که از منظر و دید اهل بیت علیهم السلام تقلید و پیروی جاهل از عالم نه تنها امر مذمومی نیست، بلکه به آن سفارش نیز کرده اند؛ از این ادله می توان برای متقاعد کردن شکاکین این مسئله ضروری استفاده نمود.

 

ادله وجوب تقلید از منظر اهل بیت علیهم السلام قسمت پنجم

 روایات

در خصوص وجوب تقلید از منظر اهل بیت علیهم السلام روایات زیادی وجود دارد که بر اساس بعضی از تقسیم­بندی ها، مانند آنچه مرحوم آخوند خراسانی در کفایۀ الاصول انجام داده­اند، می­توان روایات را در چهار عنوان تقسیم کرد:

الف)روایاتی که بر وجوب پیروی از علماء دلالت می­کنند، مانند توقیع شریف امام زمان عج الله تعالی فرجه که می فرمایند: « أَمَّا الْحَوَادِثُ‏ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّه‏»  که توضیح آن در قسمت آغاز تقلید گذشت؛ از این دسته روایت­ها به طور مستقیم و به دلالت مطابقی می­توان وجوب مراجعه و پیروی از علماء را به­دست آورد.

ب)  روایتی که دلالت می­کند که تقلید باید از مجتهد جامع الشرایط صورت گیرد این روایت هم از امام صادق علیه السلام نقل شده است، همان­گونه که در مبحث آغاز تقلید گذشت، و هم از امام حسن عسکری علیه السلام آمده است که : « فأمّا من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدينه مخالفا على هواه، مطيعا لأمر مولاه‏، فللعوام‏ أن‏ يقلّدوه‏، و ذلك لا يكون إلّا بعض فقهاء الشيعة لا جميعهم» (حسن بن علی علیه السلام، ص: 300) این تکرار نشان­دهندهاهمیت بالای این مساله است.

ج) روایاتی که ظاهر آن­ها دلالت می­کنند که از قول بدون علم و فتوای بدون تحقیق منع فرموده­اند، از مفهوم و نتیجه این منع به­دست می­آید که اگر فتوای از روی علم و تحقیق و تفحص باشد، منعی ندارد و کسانی که به این مرحله برسند که به توان از روایات احکام را بدست آوردن و اظهار نظر کنند، جایز است اینکار را انجام دهند و بر دیگران که به این توانایی دست پیدا نمی­کنند، اخذ و عمل به این فتاوای جایز و روا می­باشد، و گرنه اظهار فتوی لغو خواهد بود و از شارع حکیم این امر قبیح است.

د)روایاتی که در آنها ائمه علیهم السلام در آن­ها اظهار علاقه و محبت می­کردند که بعضی از صحاب برای مردم فتوا بدهند مانند روایتی که در مبحث آغاز تقلید، از امام باقر علیه السلام نقل شده است به این بیان که ذکر نام این افراد دلالت نمی­کند که این عمل منحصر در این افراد باشد بلکه آنها خصو صیات و ویژگی­هایی داشته­اند که به این موقعیت و جایگاه رسیده­اند، پس کسانی که تلاش کنند و به این جایگاه برسند می­توانند فتوی بدهند و بر مردم لازم از آن­ها تقلید و پیروی کنند.(ر.ک: محمدی خراسانی، 1391، ج3، صص: 529-531)

منابع:

1.      محمدی خراسانی، علی، شرح کفایۀ الاصول، قم: الامام الحسن ابن علی علیه السلام، 1391، چاپ سوم

2.        حسن بن على عليه السلام، امام يازدهم‏، التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام‏، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدى عليه السلام‏، قم: مدرسة الإمام المهدي عجل الله تعالى فرجه الشريف‏، چاپ: اول‏1409 ق

3.      طبرسى، احمد بن على‏، الإحتجاج على أهل اللجاج( للطبرسي)، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، مشهد: نشر مرتضى‏، چاپ اول‏1403 ق‏

4.      مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، « بحار الأنوار( ط- بيروت)»،محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بیروت: دار إحياء التراث العربي‏، چاپ دوم، 1403ق

5.      حر عاملى، محمد بن حسن‏،« وسائل الشيعة»، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏ ، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، چاپ اول، 1409 ق‏

6.      طبرسى، احمد بن على، «‏ الإحتجاج على أهل اللجاج( للطبرسي)»، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر ،مشهد: نشر مرتضى،‏ چاپ اول،1403 ق‏

7.      ابن بابويه، محمد بن على‏، « كمال الدين و تمام النعمة»، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، تهران‏: اسلاميه، چاپ دوم، 1395 ق‏

8.     بحرانى، سيد هاشم بن سليمان‏، « البرهان في تفسير القرآن»، محقق / مصحح: قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة، قم: مؤسسه بعثه‏ ،چاپ اول،‏ 1374 ش‏

 

ادله وجوب تقلید از منظر اهل بیت علیهم السلام قسمت چهارم

جایگاه تقلید

تقلید غریزه­ای است که از کودکی در انسان ظاهر می­شود حتی می­توان گفت که یکی از مقلدترین مخلوقات جهان است و از همان ابتدا، اکثر قریب به اتفاق دانستنی­هایی خود را از راه تقلید فرا می­گیرد، انسان سوی موجودی عاقل و فهیم است و نمی­تواند بدون اندیشه، گفتار دیگران را بپذیرد؛ زیرا سرشت او بر این استوار شده که جستجوگر و به دنبال کشف مجهولات باشد و هیچ چیز را بدون دلیل نپذیرد؛ اما از سوی دیگر انسان محدود به شرایطی مادی و این جهانی است حتی به تنهایی نمی تواند همه مجهولات دنیایی را کشف کند؛ زیرا دامنه علوم بشری آنقدر گسترده است که اگر انسان صدها بار عمر دوباره پیدا می­کرد باز هم نمی­توانست بر همه آن علوم فائق آید، بنابراین انسان حتی برای رسیدن به خواسته­ها و رفع نیازها دنیایی ناچار است نسبت به علومی که در آنها تخصص ندارد از همنوعان خود کمک بگیرد و از آنها تقلید کند؛ این مساله در رابطه با امور دینی از اهمیت ویژه و بالاتری بر خوردار است؛ زیرا مربوط به حیات اخروی انسان می­شود و در واقع مساله لزوم تقلید جاهل از عالم و رجوع غیر متخصص به متخصص از مسائل روشن و بدیهی بوده و قیاسش را به همراه خود دارد؛ به همین علت انسان جاهل از کسی که می داند و یا حتی احتمال می دهد که می داند سؤال می کند. این پرسش و تقلید، که به طور طبیعی و به دور از هرگونه گرایش­ در درون شخص می­باشد، از جایگاه عمیق آن در وجود انسان خبر می دهد. (ر.ک: )

تذکر این نکته نیز لازم به نظر می­رسد که تنها این قسم از تقلید قابل قبول است که جاهل از عالم تقلید کند. زیرا در تقلید، دو عنصر مهم دخالت دارد: اول این که مقلد باید نسبت به کسی از او تقلید می کند اعتماد و وثوق کامل داشته باشد، نظیر اعتماد بیمار به پزشک و این که در تقلید باید نیاز مقلد را رفع شود و باعث کمال وی گردد.(دشتى، ص 20)

نکته دیگر این که در اصول دین کسی اجازه تقلید ندارد بلکه مسلمان باید شخصاً از راه دلیل و تحقیق به این اصول معتقد شود. (بنی هاشمی خمینی، 1378، ج 1،ص: 13) در فروع دین نیز در بخشی از موضوعات اجازه تقلید ندارد؛ یعنی مثلاً در تشخیص این که این زمین غصبی یا غیر غصبی است، خودش باید تحقیق و پرسش کند و یا فلان مایع شراب است یا آب، قبله کدام سمت است باید خودش تحقیق کند و اینها خارج از عهده مجتهد می باشد زیرا شأن فقیه بیان حکم است نه تطبیق حکم بر موضوع.

در بخش احکام نیز در ضروریات آن مانند وجوب نماز و روزه، نیازی به تقلید نیست ولی در غیر ضروریات دین واجب است تقلید کند. احکام غیر ضروری، به احکامی گفته می شود که مورد اختلاف علما باشد، مانند احکام شک در نماز و سجده سهو و مقدار زکات و بخش زیادی از احکام طهارت و… ، البته لازم به تذکر است که محدوده تقلید به این امور منحصر نیست بلكه هر گونه كار اقتصادى، سياسى، فردى و اجتماعی که حكمى در شريعت دارد در حوزه تقليد قرار مى گيرد؛ انسان در عرصه زندگى فردى و اجتماعى به ويژه در عصر جديد با موضوعات متنوعى روبرو است كه بايد احكام آن توسط مجتهد مشخص و از سوى مقلد پيروى شود. ( ر.ک: دشتى، ص:25)

 دکتر شریعتی در این مورد می گویند: «در تشیع علوی، تقلید در اصول نیست، در عقاید نیست، در احکام است، در فروع است، آن هم نه در خود فروع بلکه در فروع فروع. در چگونگی مسائل خاصی که احتمالاً میان مجتهدان اختلاف هست، مثلاً نماز که جزء فروع دین است قابل تقلید نیست، مسلم است و ضروری. این که چند رکعت است و هر رکعتی با چه اذکار و ارکان و چگونه و هر وقتی چند رکعت، مسلم است، قابل تقلید نیست؛ پس در چه مورد باید تقلید کرد؟ در این مورد که چند فرسنگ باید از موطن خود دور شده باشیم که مسافر تلقی شویم و نماز را تمام نخوانیم» ( شریعتی، 1391، ص: 97)

ادله تقلید از منظر شیعه

1.      سيره عقلا و متشرعه

«سیره عقلا» یعنی بنای عقلا بر روشی معین در امری از امور، به گونه ای که اگر کسی از آن روش تخطّی نمود، در معرض نقد و ملامت قرار گیرد. منشأ آن روش هم باید فطرت انسانی باشد.

«سیره متشرعه» یعنی عادت و روش اهل شرع در انجام دادن یا ترک کردن کاری؛ و بنا بر آنچه در علم اصول آمده است اگر این دو سیره کشف از رضایت شارع باشد و از سوی شارع ردع و منعی از آن شنده باشد حجت و دلیل بر احکام شرعی خواهد بود. (ملکی اصفهانی، 1390،ص: 278)

انسان با فطرت خدادادى چنين مى فهمد كه در مسائل و امورى كه تخصص لازم را در آن ها ندارد، به متخصص آن رشته مراجعه كند؛ از اين رو، هنگامى كه مريض مى شود، نزد پزشك مى رود، ساختمانش را طبق نظر معمار درست مى كند، براى مشورت در كارها به افرادى آگاه مراجعه مى كند و… تقليد نيز جز مراجعه فرد ناآگاه به احكام شريعت، به شخص آگاه و متخصص نيست. اين سيره و روش عقلايى در ميان همه انسان ها معمول بوده و براى مشروعيتش همين بس كه در شريعت اسلام، از آن نهى نشده و در اصطلاح اصولى كاشف از امضاى شارع است. ( ر.ک: حکیم، 1428، ص: 622)

2.     آیات قرآن

قرآن نه به ‌صورت کلی تقلید را رد می‌کند و نه به صورت کلی آن را تأیید می‌نماید، بلکه در شرایط و موقعیت‌های مناسب دستوراتی را داده که می‌توان از آنها، مطالبی را به دست آورد؛ هنگام رجوع به قرآن کریم در رابطه با تقلید به دو دسته آیات بر می خوریم آیاتی که در آنها تقلید کردن را نهی کرده و مذموم شمرده است که مورد استناد مخالفین جواز تقلید قرار می گیرد که از آن جمله می توان به این آیات اشاره کرده: سوره زخرف آیه 20 «  وَ قَالُواْ لَوْ شَاءَ الرَّحْمَانُ مَا عَبَدْنَاهُم  مَّا لَهُم بِذَالِكَ مِنْ عِلْمٍ  إِنْ هُمْ إِلَّا يخَْرُصُون»

 و همچنین آیه 28 سوره مبارکه نجم «وَ مَا لهَُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ  إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ  وَ إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنىِ مِنَ الحَْقّ‏ِ شَيًْا»

و در مقابل از آیات ذیل می توان جایز بودن تقلید جاهل از عالم را به دست آورد

الف) آیه نفر: «وَ مَا كاَنَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَافَّةً  فَلَوْ لَا نَفَرَ مِن كلُ‏ِّ فِرْقَةٍ مِّنهُْمْ طَائفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فىِ الدِّينِ وَ لِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيهِْمْ لَعَلَّهُمْ يحَْذَرُون» (سوره توبه: 122) مؤمنان همگى نتوانند سفر كنند، چرا از هر گروه از ايشان دسته‏اى سفر نكنند تا در كار دين، دانش اندوزند، و چون بازگشتند قوم خويش را بيم دهند، شايد آنان بترسند(موسوى همدانى، 1374، ، ج9، ص: 538)

اسلام، دين زندگى و داراى كامل­ترين مقررات فردى و اجتماعى است و با توجه به نیاز بشر از سوی خالق هستی برای سعادت دنیویی و اخروی بشر آمده است؛ با توجه به پیشرفت­های روز افزون جامعه­های بشری تفقه و به دست آوردن وظیفه حقیقی و واقعی در رابطه با آن­چه خداوند فرموده است، برای همه میسور نیست می توان به حکم این آیه گفت که بر همه مسلمانان تفقه در دین واجب نیست و از طرف دیگر بر کسانی که در این مسأله( تفقه در دین) وارد شده اند و به تخصص رسیده ناد و توان استنابط احکام الهی را به دست آورده اند انذار کردن مردم و فتوی دادن واجب است و بر سایرین هم قبول فتوی و عمل به آن و پیروی از آنان لازم است، و این همان معنای تقلید است پس این آیه دلیل بر حجیت فتوی و جواز رجوع به فقیه و مجتهد برای به دست آوردن احکام شریعی می باشد و گفته آنان برای انسان علم حاصل می شود.

ب) آیه سوال: «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُّوحِى إِلَيهِْمْ  فَسَْلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُون»(سوره انبیاء(21) :7 و سوره نحل(16): 43) و ما پيش از تو غير رجال مؤيّد به وحى خود كسى را به رسالت نفرستاديم، پس اگر نمى‏دانيد از اهل ذكر (يعنى علما و دانشمندان هر امت) سؤال كنيد ( الهى قمشه‏اى، 1380، ج1 ص: 272)

وجه دلالت آیه بر ضرورت تقلید در احکام دین، این است که آیه بر وجوب سؤال در هنگام عدم اطلاع دلالت می کند و پیداست که نفس سؤال کردن وجوب ندارد؛ بلکه واجب شدن سؤال، از باب مقدمه عمل است. بنابراین، معنی آیه این است که از اهل ذکر سؤال کنید، برای اینکه به گفته آنان عمل کنید؛ چون نفس سؤال، بدون عمل، لغو و بی اثر است و وجهی برای امر به آن نیست. بنابراین آیه، هم بر جواز رجوع مکلف به عالم دلالت می کند که از آن به تقلید تعبیر می کنیم و هم بر حجّیت فتوای عالم برای مکلف قابل استناد است؛ زیرا اگر فتوای عالم حجّت نباشد، سؤال از عالم لغو است و از آنجایی که آیه اطلاق دارد، جایی که برای سوال­کننده علم حاصل شود و جایی که علم حاصل نشود، هر دو را فرامی گیرد. بنابراین، اگر کسی ادعا کند که مراد این است که سؤال کنید تا برای شما علم حاصل شود و آنگاه عمل کنید، ادعای بسیار بعیدی است که با اطلاق آیه سازگار نیست. برای این که منظور از این گونه خطاب­ها، تعیین وظیفه مکلّف است در وقتی که علم برایش حاصل نشده باشد؛ یعنی، مکلف در وقتی که حکم را نمی­داند، وظیفه­اش سؤال کردن است؛ برای اینکه به پاسخ عمل کند؛ نه این که سؤال کنید تا علم پیدا کنید. مثلاً وقتی گفته می شود، اگر خودت طبیب نیستی به طبیب مراجعه کن؛ آن­چه که عرف از این مطلب می فهد این است که هدف از مراجعه به طبیب، عمل به قول طبیب است؛ پس معنی آیه این است که، هرگاه نمی­دانی، از عالم سئوال کن؛ تا طبق گفتار او عمل کنی. بنابراین، دلالت آیه بر جواز رجوع به عالم و نیز حجّیت قول او تمام است. ( طباطبايى،1417، ج 14 صص: 253-254 و ج 12 ص: 256)

منابع:

قرآن

1.      حکیم، سید محمد تقی ، اصول العامه للفقه القارن، قم: ذوی القربی، چاپ اول: 1428ق 

2.      ملکی اصفهانی، مجتبی، فرهنگ اصطلاحات اصول، قم: مرکر بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، چاپ اول: 1390

3.      طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ ى مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم 1417 ق

4.      الهى قمشه‏ اى، مهدى ، ترجمه قرآن، قم:  انتشارات فاطمة الزهراء، چاپ دوم 1380 ش

5.      موسوى همدانى، سيد محمد باقر ، ترجمه تفسير الميزان، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ ى مدرسين حوزه علميه قم، 1374ش

6.      شریعتی، علی، فرهنگ لغات، تهران: قلم، چاپ پنجم 1391

7.      دشتى، محمد، فلسفه اجتهاد و تقليد، تهران: امیرالمؤمنین چاپ سوم 1382ش

8.      بنی هاشمی خمینی، سید محمد حسن ، توضیح المسائل مراجع، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1378

 

 

 

ادله وجوب تقلید از منظر اهل بیت علیهم السلام قسمت سوم

آغاز تقلید

تقلید در مذهب تشیع پیشینه دیرینه­ ای دارد و آغاز آن به دوران امامان علیهم السلام باز می­ گردد، با مطالعه­ ی منابع تاریخی به این نتیجه می­ رسیم که در زمان ائمه علیهم السلام خود ایشان مردم را به پیروی و سوال از اصحاب و یاران بزرگ و برجسته خود هدایت می­ کرده­ اند. ( ملکی اصفهانی، 1390، ص: 196) برای نمونه و جلوگیری از اطاله کلام فقط به یک نمونه اشاره می­شود:

حدیث مشهوری در این زمینه از حضرت مهدی عج الله تعالی رسیده است که در آن از ایشان در رابطه با بدست آوردن احکام شرعی در زمان غیبت سوأل شده و ایشان در جواب می فرمایند:  «أَمَّا الْحَوَادِثُ‏ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّه‏» (طبرسى، 1403، ج 2 ص:407) در حوادث و رويدادهايى كه برايتان پيش می­ آيد به راويان حديث ما مراجعه كنيد كه آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدايم.

از این روایت به روشنی می­ توان دریافت که ائمه علیهم السلام مردم را به روایان و فقیهان زمان خودشان ارجاع داده ­اند و مسأله تقلید جاهل از عالم مورد تأیید ائمه علیهم السلام بوده است. البته باید به این نکته نیز توجه داشته باشیم که از هر فقیهی نیز نمی­ توان تقلید کرد همان­طور که در ذیل آیه 78 سوره مبارکه بقره روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است که ایشان شرایط و خصوصیات فقیه را بیان می فرموده اند تا آنجا که می فرمایند: « فأمّا من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدينه مخالفا على هواه، مطيعا لأمر مولاه‏، فللعوام‏ أن‏ يقلّدوه‏، و ذلك لا يكون إلّا بعض فقهاء الشيعة لا جميعهم‏» (فيض كاشانى، 1371، ص: 29) اما هر فقيه ى كه خويشتندار و نگاهبان دين خود باشد و با هواى نفسش بستيزد و مطيع فرمان مولايش باشد، بر عوام است كه از او تقليد كنند و البته اين ويژگي­ها را تنها برخى فقهاى شيعه دارا هستند، نه همه آنها. 

 ائمه علیهم السلام علاوه بر معرفی افراد مورد وثوق و اطمینان خود با ذکر مشخصات، از بعضی افراد به طور خاص می خواستند تا بر مردم فتوی بدهند

امام باقر علیه السلام: به ابان بن تغلب می فرمایند: « اجلس فی المسجد المدینه و افت الناس فانّی احبّ یری فی شیعتی مثلک» (نجاشی، 1365، ص: 10)

با توجه به آنچه گذشت می توان به این نتیجه رسید که هر چند اجتهاد در زمان گذشته به علت نزدیکی زمان مجتهدین به زمان حضور معصومین علیهم السلام و یا امکان دست یابی و تشرف حضوری و به دست آوردن احکام واقعی از خود ایشان آسان تر از زمان حاضر بوده است اما این مساله به معنی نفی اجتهاد در زمان­های گذشته و حتی زمان خود ائمه علیهم السلام نیست و این گونه نبوده که آنها فقط راویان احادیث باشند بلکه به اموری مانند حمل مطلق برمقید، تشخیص مجمل و مبین و به دیگر اصول زیر بنایی معتبر در اجتهاد توجه داشته اند؛ و نمی توان گفت که این قبیل روایات مربوط به اجتهادی است که در آن زمان مرسوم بوده است؛ زیرا اجتهاد تنها به یک معنا است و آن هم استنباط احکام شرعی از ادّله معتبر و با توجه به اصول و قواعد معتبر عقلی که شرع هم آن­ها را امضا کرده است؛ می باشد پس پیشینه و آغاز مساله تقلید به زمان خود ائمه علیهم السلام باز می گردد.

منابع:

 1.      الهى قمشه‏ اى، مهدى ، ترجمه قرآن، قم:  انتشارات فاطمة الزهراء، چاپ دوم 1380 ش

2.     ملکی اصفهانی، مجتبی، فرهنگ اصطلاحات اصول، قم: مرکر بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، چاپ اول: 1390

3.      فيض كاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى، ‏ نوادر الأخبار فيما يتعلق بأصول الدين( للفيض)، محقق / مصحح: انصارى قمى، مهدى‏، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى‏، چاپ اول‏،1371 ش‏

4.      طبرسى، احمد بن على‏، الإحتجاج على أهل اللجاج( للطبرسي)، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، مشهد: نشر مرتضى‏، چاپ اول‏1403 ق‏

5.      نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، قم: موسسه النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرسین بقم المشرفه، چاپ ششم 1365 ش

 

 

 

ادله وجوب تقلید از منظر اهل بیت علیهم السلام قسمت دوم

در این قسمت به مفهوم شناسی تقلید خواهیم پرداخت

مفهوم شناسی تقلید:

1.      تقلید در لغت:

تقلید مصدر فعل مضاعف «قلّد، یقلّد» در لغت چند معنا دارد که از آن جمله می­توان به این موارد اشاره کرد: پوشیدن گردن بند، پيروي و اقتداء کردن چنان­که در صحاح در ماده «قلّد» آمده که « القلادۀ التی فی العنق، و قلدت المرأۀ فتقلدت هی» ( جوهری، 1376، ج: 4، ص: 157) ، و در جای دیگر آمده «التّقلید: از دیگری در نظر و تأمل دلیل پیروی کردن و التقلید: اقتداء شخص به دیگری در اعمال و رفتار او»(طبیبیان، 1383، ج: 2)  و  جعل كردن،  كپي كردن.

2.     تقلید در عرف:

تقلید در عرف به معنای بر عهد گرفتن مسئولیت است؛ که در کتب فرهنگ لغت نیز به آن اشاره شده؛ در تأیید این مطلب می توان از این سخن حضرت زهرا سلام الله علیها که هنگام مریضی­شان برای زنان مدینه بیان فرموده اند: « لا جرم، لقد قلدتهم رقبتها و حمّلتهم أوقتها» که به این معناست « مسئولیت و تبعات کار بر عهده خودتان است» استفاده کرد. ( الفضلی، 1427، ص:25) 

3.     تقلید در اصطلاح

تقلید در اصطلاح اجتماعی به سلوک یا روش سلوکی گفته می شود که در آن گروهی از مردم به سنن گذشتگان روی آورده و از آن باز داشته هم نشده­اند؛ و  این معنا را آیات ذیل نیز تأیید می نمایید: در سوره بقره آیه 170 آمده است: « وَ إِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ» (بقره(2)، 170 ) و هم چنین در آیه 104 سوره مائده آمده «وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلي‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَي الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَوَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا يَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ»؛ (سوره مائده(5)، 104 )از آیات قرآن می توان نتیجه گرفت که تقلید از نظر شرع مقدس اسلام بر دو نوع است:

1.       تقلید از باطل که حجت شرعی بر آن اقامه نشده است.

2.      تقلید از حق که حجت و دلیل شرعی دارد.(الفضلی، 1427،صص:21-24) در اصطلاح به معنای پیروی جاهل از عالم و غیرمتخصص از متخصص؛ یک امر فطری، عقلی و عقلائی است که مورد تأیید قرآن و سنت نیز قرار گرفته است.( عسکری، 1374، ج 3، ص 33)

مساله دیگری در تقلید باید مورد توجه قرار بگیرد این است که مكلف، مسئوليت اعمال و رفتار خود را بر گردن مجتهد مى اندازد؛ برای اثبات این مطلب می توان به این روایت استدلال کرد:  كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَاعِداً فِي حَلْقَةِ رَبِيعَةِ الرَّأْيِ‏، فَجَاءَ أَعْرَابِيٌّ، فَسَأَلَ رَبِيعَةَ الرَّأْيِ‏ عَنْ مَسْأَلَةٍ، فَأَجَابَهُ، فَلَمَّا سَكَتَ قَالَ لَهُ الْأَعْرَابِيُّ: أَ هُوَ فِي عُنُقِكَ؟ فَسَكَتَ عَنْهُ رَبِيعَةُ، وَ لَمْ يَرُدَّ عَلَيْهِ شَيْئاً، فَأَعَادَ عَلَيْهِ الْمَسْأَلَةَ، فَأَجَابَهُ‏  بِمِثْلِ ذلِكَ، فَقَالَ لَهُ الْأَعْرَابِيُّ: أَ هُوَ فِي عُنُقِكَ؟ فَسَكَتَ‏ رَبِيعَةُ . فَقَالَ لَهُ‏  أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام: «هُوَ  فِي عُنُقِهِ، قَالَ أَوْ لَمْ يَقُلْ، وَ كُلُ‏  مُفْتٍ ضَامِنٌ» ( كلينى،1429، ج 14، ص: 644 ، تبريزى،1429 ش، ج1 ص:416 ) و امام صادق عليه السلام در حلقه بحث و گفتگوى شخصى به نام ربيعة الرأى نشسته بود كه عربى وارد شد و مسأله اى از ربيعه پرسيد و او پاسخ داد. سپس مرد عرب گفت: آيا عمل مرا به عهده مى گيرى؟ ربيعه سكوت كرد. وى مسأله خود را تكرار كرد و ربيعه همان پاسخ را داد. دوباره مرد عرب گفت: آيا مسئوليت عملم را به عهده مى گيرى؟ باز ربيعه سكوت نمود. امام صادق عليه السلام فرمود: او مسئول عمل توست چه در لفظ بپذيرد و يا نه؛ چون هر فتوادهنده اى مسئول و ضامن اعمال كسانى است كه به فتواى وى عمل مى كنند.

منابع:

1.      جوهری، اسماعیل بن حماد ، تاج اللغۀ و صحاح العربیه، بیروت: دار العلم للملایین، 1376

2.      طبیبیان،سید حمید، فرهنگ لاروس، تهران: امیر کبیر، 1383

3.      الفضلی، عبد الهادی ، التقلید و الاجتهاد، بیروت: الغدیر، چاپ دوم 1427ق

4.      تبريزى، محمد مجذوب ، الهدايا لشيعة أئمة الهدى( شرح أصول الكافي للمجذوب التبريزي) محقق / مصحح: درايتى، محمد حسين و قيصريه ها، غلامحسين، قم‏: ‏ دار الحديث‏، چاپ اول، 1429 ش / 1387 ش‏،

5.      عسکری، مرتضی، القرآن الکریم و روایات المدرستین،  تهران: مجمع العلمی الاسلامی، 1374

6.      كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق ، الكافي (ط - دارالحديث)، ، قم: دار الحديث، چاپ: اول، ق‏1429

 

1 2