ادله وجوب تقلید از منظر اهل بیت علیهم السلام قسمت چهارم

جایگاه تقلید

تقلید غریزه­ای است که از کودکی در انسان ظاهر می­شود حتی می­توان گفت که یکی از مقلدترین مخلوقات جهان است و از همان ابتدا، اکثر قریب به اتفاق دانستنی­هایی خود را از راه تقلید فرا می­گیرد، انسان سوی موجودی عاقل و فهیم است و نمی­تواند بدون اندیشه، گفتار دیگران را بپذیرد؛ زیرا سرشت او بر این استوار شده که جستجوگر و به دنبال کشف مجهولات باشد و هیچ چیز را بدون دلیل نپذیرد؛ اما از سوی دیگر انسان محدود به شرایطی مادی و این جهانی است حتی به تنهایی نمی تواند همه مجهولات دنیایی را کشف کند؛ زیرا دامنه علوم بشری آنقدر گسترده است که اگر انسان صدها بار عمر دوباره پیدا می­کرد باز هم نمی­توانست بر همه آن علوم فائق آید، بنابراین انسان حتی برای رسیدن به خواسته­ها و رفع نیازها دنیایی ناچار است نسبت به علومی که در آنها تخصص ندارد از همنوعان خود کمک بگیرد و از آنها تقلید کند؛ این مساله در رابطه با امور دینی از اهمیت ویژه و بالاتری بر خوردار است؛ زیرا مربوط به حیات اخروی انسان می­شود و در واقع مساله لزوم تقلید جاهل از عالم و رجوع غیر متخصص به متخصص از مسائل روشن و بدیهی بوده و قیاسش را به همراه خود دارد؛ به همین علت انسان جاهل از کسی که می داند و یا حتی احتمال می دهد که می داند سؤال می کند. این پرسش و تقلید، که به طور طبیعی و به دور از هرگونه گرایش­ در درون شخص می­باشد، از جایگاه عمیق آن در وجود انسان خبر می دهد. (ر.ک: )

تذکر این نکته نیز لازم به نظر می­رسد که تنها این قسم از تقلید قابل قبول است که جاهل از عالم تقلید کند. زیرا در تقلید، دو عنصر مهم دخالت دارد: اول این که مقلد باید نسبت به کسی از او تقلید می کند اعتماد و وثوق کامل داشته باشد، نظیر اعتماد بیمار به پزشک و این که در تقلید باید نیاز مقلد را رفع شود و باعث کمال وی گردد.(دشتى، ص 20)

نکته دیگر این که در اصول دین کسی اجازه تقلید ندارد بلکه مسلمان باید شخصاً از راه دلیل و تحقیق به این اصول معتقد شود. (بنی هاشمی خمینی، 1378، ج 1،ص: 13) در فروع دین نیز در بخشی از موضوعات اجازه تقلید ندارد؛ یعنی مثلاً در تشخیص این که این زمین غصبی یا غیر غصبی است، خودش باید تحقیق و پرسش کند و یا فلان مایع شراب است یا آب، قبله کدام سمت است باید خودش تحقیق کند و اینها خارج از عهده مجتهد می باشد زیرا شأن فقیه بیان حکم است نه تطبیق حکم بر موضوع.

در بخش احکام نیز در ضروریات آن مانند وجوب نماز و روزه، نیازی به تقلید نیست ولی در غیر ضروریات دین واجب است تقلید کند. احکام غیر ضروری، به احکامی گفته می شود که مورد اختلاف علما باشد، مانند احکام شک در نماز و سجده سهو و مقدار زکات و بخش زیادی از احکام طهارت و… ، البته لازم به تذکر است که محدوده تقلید به این امور منحصر نیست بلكه هر گونه كار اقتصادى، سياسى، فردى و اجتماعی که حكمى در شريعت دارد در حوزه تقليد قرار مى گيرد؛ انسان در عرصه زندگى فردى و اجتماعى به ويژه در عصر جديد با موضوعات متنوعى روبرو است كه بايد احكام آن توسط مجتهد مشخص و از سوى مقلد پيروى شود. ( ر.ک: دشتى، ص:25)

 دکتر شریعتی در این مورد می گویند: «در تشیع علوی، تقلید در اصول نیست، در عقاید نیست، در احکام است، در فروع است، آن هم نه در خود فروع بلکه در فروع فروع. در چگونگی مسائل خاصی که احتمالاً میان مجتهدان اختلاف هست، مثلاً نماز که جزء فروع دین است قابل تقلید نیست، مسلم است و ضروری. این که چند رکعت است و هر رکعتی با چه اذکار و ارکان و چگونه و هر وقتی چند رکعت، مسلم است، قابل تقلید نیست؛ پس در چه مورد باید تقلید کرد؟ در این مورد که چند فرسنگ باید از موطن خود دور شده باشیم که مسافر تلقی شویم و نماز را تمام نخوانیم» ( شریعتی، 1391، ص: 97)

ادله تقلید از منظر شیعه

1.      سيره عقلا و متشرعه

«سیره عقلا» یعنی بنای عقلا بر روشی معین در امری از امور، به گونه ای که اگر کسی از آن روش تخطّی نمود، در معرض نقد و ملامت قرار گیرد. منشأ آن روش هم باید فطرت انسانی باشد.

«سیره متشرعه» یعنی عادت و روش اهل شرع در انجام دادن یا ترک کردن کاری؛ و بنا بر آنچه در علم اصول آمده است اگر این دو سیره کشف از رضایت شارع باشد و از سوی شارع ردع و منعی از آن شنده باشد حجت و دلیل بر احکام شرعی خواهد بود. (ملکی اصفهانی، 1390،ص: 278)

انسان با فطرت خدادادى چنين مى فهمد كه در مسائل و امورى كه تخصص لازم را در آن ها ندارد، به متخصص آن رشته مراجعه كند؛ از اين رو، هنگامى كه مريض مى شود، نزد پزشك مى رود، ساختمانش را طبق نظر معمار درست مى كند، براى مشورت در كارها به افرادى آگاه مراجعه مى كند و… تقليد نيز جز مراجعه فرد ناآگاه به احكام شريعت، به شخص آگاه و متخصص نيست. اين سيره و روش عقلايى در ميان همه انسان ها معمول بوده و براى مشروعيتش همين بس كه در شريعت اسلام، از آن نهى نشده و در اصطلاح اصولى كاشف از امضاى شارع است. ( ر.ک: حکیم، 1428، ص: 622)

2.     آیات قرآن

قرآن نه به ‌صورت کلی تقلید را رد می‌کند و نه به صورت کلی آن را تأیید می‌نماید، بلکه در شرایط و موقعیت‌های مناسب دستوراتی را داده که می‌توان از آنها، مطالبی را به دست آورد؛ هنگام رجوع به قرآن کریم در رابطه با تقلید به دو دسته آیات بر می خوریم آیاتی که در آنها تقلید کردن را نهی کرده و مذموم شمرده است که مورد استناد مخالفین جواز تقلید قرار می گیرد که از آن جمله می توان به این آیات اشاره کرده: سوره زخرف آیه 20 «  وَ قَالُواْ لَوْ شَاءَ الرَّحْمَانُ مَا عَبَدْنَاهُم  مَّا لَهُم بِذَالِكَ مِنْ عِلْمٍ  إِنْ هُمْ إِلَّا يخَْرُصُون»

 و همچنین آیه 28 سوره مبارکه نجم «وَ مَا لهَُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ  إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ  وَ إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنىِ مِنَ الحَْقّ‏ِ شَيًْا»

و در مقابل از آیات ذیل می توان جایز بودن تقلید جاهل از عالم را به دست آورد

الف) آیه نفر: «وَ مَا كاَنَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَافَّةً  فَلَوْ لَا نَفَرَ مِن كلُ‏ِّ فِرْقَةٍ مِّنهُْمْ طَائفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فىِ الدِّينِ وَ لِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيهِْمْ لَعَلَّهُمْ يحَْذَرُون» (سوره توبه: 122) مؤمنان همگى نتوانند سفر كنند، چرا از هر گروه از ايشان دسته‏اى سفر نكنند تا در كار دين، دانش اندوزند، و چون بازگشتند قوم خويش را بيم دهند، شايد آنان بترسند(موسوى همدانى، 1374، ، ج9، ص: 538)

اسلام، دين زندگى و داراى كامل­ترين مقررات فردى و اجتماعى است و با توجه به نیاز بشر از سوی خالق هستی برای سعادت دنیویی و اخروی بشر آمده است؛ با توجه به پیشرفت­های روز افزون جامعه­های بشری تفقه و به دست آوردن وظیفه حقیقی و واقعی در رابطه با آن­چه خداوند فرموده است، برای همه میسور نیست می توان به حکم این آیه گفت که بر همه مسلمانان تفقه در دین واجب نیست و از طرف دیگر بر کسانی که در این مسأله( تفقه در دین) وارد شده اند و به تخصص رسیده ناد و توان استنابط احکام الهی را به دست آورده اند انذار کردن مردم و فتوی دادن واجب است و بر سایرین هم قبول فتوی و عمل به آن و پیروی از آنان لازم است، و این همان معنای تقلید است پس این آیه دلیل بر حجیت فتوی و جواز رجوع به فقیه و مجتهد برای به دست آوردن احکام شریعی می باشد و گفته آنان برای انسان علم حاصل می شود.

ب) آیه سوال: «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُّوحِى إِلَيهِْمْ  فَسَْلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُون»(سوره انبیاء(21) :7 و سوره نحل(16): 43) و ما پيش از تو غير رجال مؤيّد به وحى خود كسى را به رسالت نفرستاديم، پس اگر نمى‏دانيد از اهل ذكر (يعنى علما و دانشمندان هر امت) سؤال كنيد ( الهى قمشه‏اى، 1380، ج1 ص: 272)

وجه دلالت آیه بر ضرورت تقلید در احکام دین، این است که آیه بر وجوب سؤال در هنگام عدم اطلاع دلالت می کند و پیداست که نفس سؤال کردن وجوب ندارد؛ بلکه واجب شدن سؤال، از باب مقدمه عمل است. بنابراین، معنی آیه این است که از اهل ذکر سؤال کنید، برای اینکه به گفته آنان عمل کنید؛ چون نفس سؤال، بدون عمل، لغو و بی اثر است و وجهی برای امر به آن نیست. بنابراین آیه، هم بر جواز رجوع مکلف به عالم دلالت می کند که از آن به تقلید تعبیر می کنیم و هم بر حجّیت فتوای عالم برای مکلف قابل استناد است؛ زیرا اگر فتوای عالم حجّت نباشد، سؤال از عالم لغو است و از آنجایی که آیه اطلاق دارد، جایی که برای سوال­کننده علم حاصل شود و جایی که علم حاصل نشود، هر دو را فرامی گیرد. بنابراین، اگر کسی ادعا کند که مراد این است که سؤال کنید تا برای شما علم حاصل شود و آنگاه عمل کنید، ادعای بسیار بعیدی است که با اطلاق آیه سازگار نیست. برای این که منظور از این گونه خطاب­ها، تعیین وظیفه مکلّف است در وقتی که علم برایش حاصل نشده باشد؛ یعنی، مکلف در وقتی که حکم را نمی­داند، وظیفه­اش سؤال کردن است؛ برای اینکه به پاسخ عمل کند؛ نه این که سؤال کنید تا علم پیدا کنید. مثلاً وقتی گفته می شود، اگر خودت طبیب نیستی به طبیب مراجعه کن؛ آن­چه که عرف از این مطلب می فهد این است که هدف از مراجعه به طبیب، عمل به قول طبیب است؛ پس معنی آیه این است که، هرگاه نمی­دانی، از عالم سئوال کن؛ تا طبق گفتار او عمل کنی. بنابراین، دلالت آیه بر جواز رجوع به عالم و نیز حجّیت قول او تمام است. ( طباطبايى،1417، ج 14 صص: 253-254 و ج 12 ص: 256)

منابع:

قرآن

1.      حکیم، سید محمد تقی ، اصول العامه للفقه القارن، قم: ذوی القربی، چاپ اول: 1428ق 

2.      ملکی اصفهانی، مجتبی، فرهنگ اصطلاحات اصول، قم: مرکر بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، چاپ اول: 1390

3.      طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ ى مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم 1417 ق

4.      الهى قمشه‏ اى، مهدى ، ترجمه قرآن، قم:  انتشارات فاطمة الزهراء، چاپ دوم 1380 ش

5.      موسوى همدانى، سيد محمد باقر ، ترجمه تفسير الميزان، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ ى مدرسين حوزه علميه قم، 1374ش

6.      شریعتی، علی، فرهنگ لغات، تهران: قلم، چاپ پنجم 1391

7.      دشتى، محمد، فلسفه اجتهاد و تقليد، تهران: امیرالمؤمنین چاپ سوم 1382ش

8.      بنی هاشمی خمینی، سید محمد حسن ، توضیح المسائل مراجع، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1378

 

 

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.