ادله وجوب تقلید از منظر اهل بیت علیهم السلام قسمت سوم
آغاز تقلید
تقلید در مذهب تشیع پیشینه دیرینه ای دارد و آغاز آن به دوران امامان علیهم السلام باز می گردد، با مطالعه ی منابع تاریخی به این نتیجه می رسیم که در زمان ائمه علیهم السلام خود ایشان مردم را به پیروی و سوال از اصحاب و یاران بزرگ و برجسته خود هدایت می کرده اند. ( ملکی اصفهانی، 1390، ص: 196) برای نمونه و جلوگیری از اطاله کلام فقط به یک نمونه اشاره میشود:
حدیث مشهوری در این زمینه از حضرت مهدی عج الله تعالی رسیده است که در آن از ایشان در رابطه با بدست آوردن احکام شرعی در زمان غیبت سوأل شده و ایشان در جواب می فرمایند: «أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّه» (طبرسى، 1403، ج 2 ص:407) در حوادث و رويدادهايى كه برايتان پيش می آيد به راويان حديث ما مراجعه كنيد كه آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدايم.
از این روایت به روشنی می توان دریافت که ائمه علیهم السلام مردم را به روایان و فقیهان زمان خودشان ارجاع داده اند و مسأله تقلید جاهل از عالم مورد تأیید ائمه علیهم السلام بوده است. البته باید به این نکته نیز توجه داشته باشیم که از هر فقیهی نیز نمی توان تقلید کرد همانطور که در ذیل آیه 78 سوره مبارکه بقره روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است که ایشان شرایط و خصوصیات فقیه را بیان می فرموده اند تا آنجا که می فرمایند: « فأمّا من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدينه مخالفا على هواه، مطيعا لأمر مولاه، فللعوام أن يقلّدوه، و ذلك لا يكون إلّا بعض فقهاء الشيعة لا جميعهم» (فيض كاشانى، 1371، ص: 29) اما هر فقيه ى كه خويشتندار و نگاهبان دين خود باشد و با هواى نفسش بستيزد و مطيع فرمان مولايش باشد، بر عوام است كه از او تقليد كنند و البته اين ويژگيها را تنها برخى فقهاى شيعه دارا هستند، نه همه آنها.
ائمه علیهم السلام علاوه بر معرفی افراد مورد وثوق و اطمینان خود با ذکر مشخصات، از بعضی افراد به طور خاص می خواستند تا بر مردم فتوی بدهند
امام باقر علیه السلام: به ابان بن تغلب می فرمایند: « اجلس فی المسجد المدینه و افت الناس فانّی احبّ یری فی شیعتی مثلک» (نجاشی، 1365، ص: 10)
با توجه به آنچه گذشت می توان به این نتیجه رسید که هر چند اجتهاد در زمان گذشته به علت نزدیکی زمان مجتهدین به زمان حضور معصومین علیهم السلام و یا امکان دست یابی و تشرف حضوری و به دست آوردن احکام واقعی از خود ایشان آسان تر از زمان حاضر بوده است اما این مساله به معنی نفی اجتهاد در زمانهای گذشته و حتی زمان خود ائمه علیهم السلام نیست و این گونه نبوده که آنها فقط راویان احادیث باشند بلکه به اموری مانند حمل مطلق برمقید، تشخیص مجمل و مبین و به دیگر اصول زیر بنایی معتبر در اجتهاد توجه داشته اند؛ و نمی توان گفت که این قبیل روایات مربوط به اجتهادی است که در آن زمان مرسوم بوده است؛ زیرا اجتهاد تنها به یک معنا است و آن هم استنباط احکام شرعی از ادّله معتبر و با توجه به اصول و قواعد معتبر عقلی که شرع هم آنها را امضا کرده است؛ می باشد پس پیشینه و آغاز مساله تقلید به زمان خود ائمه علیهم السلام باز می گردد.
منابع:
1. الهى قمشه اى، مهدى ، ترجمه قرآن، قم: انتشارات فاطمة الزهراء، چاپ دوم 1380 ش
2. ملکی اصفهانی، مجتبی، فرهنگ اصطلاحات اصول، قم: مرکر بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، چاپ اول: 1390
3. فيض كاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى، نوادر الأخبار فيما يتعلق بأصول الدين( للفيض)، محقق / مصحح: انصارى قمى، مهدى، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، چاپ اول،1371 ش
4. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج( للطبرسي)، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، مشهد: نشر مرتضى، چاپ اول1403 ق
5. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، قم: موسسه النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرسین بقم المشرفه، چاپ ششم 1365 ش
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط جرجیس در 1397/03/09 ساعت 03:15:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |