موضوع: "رذایل اخلاقی"

مفهوم و اسباب غیبت در آینه روایات

مقدمه:

زبان به‌ عنوان یکی از عجیب­ترین مخلوقات و آفریده­های الهی است که قلمروی حکومتی آن همانند عقل، تمام وجود انسان است، به بیانی دیگر می­توان گفت که زبان نائب عقل در رفتار انسان می­باشد؛ زبان از چنان توانایی بالایی برخوردار است که اگر به طاعت الهی مشغول باشد دل رنگ الهی می­گیرد و إلا دل را به تاریکی و کدر شدن می­کشاند.

صحبت کردن چهار حالت دارد؛ اول: این­که تمام آن ضرر است؛ دوم: این­که در عین حال ­که مفید و با منفعت است اما خالی از ضرر هم نیست؛ سوم: نه ضرر دارد و نه منفعت؛ چهارم: سراسر منفعت و نور بودن؛ از این موارد تنها قسم چهارم مورد قبول عقلاء و مورد پسنده همه افراد است.

با توجه به این مطلب که آفات زبان بسیار است بهترین و شاید تنهاترین راه برای در امان ماندن از این آفات، صحبت کردن در مواقع ضروری و آن­جا که ضرورت اقتضاء می­کند، و در سایر حالات سکوت کردن، می­باشد. همان­گونه که خداوند می­فرماید: «لَّا خَيرَْ فىِ كَثِيرٍ مِّن نَّجْوَئهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَحِ بَينْ‏َ النَّاسِ[1]؛ در بسيارى از سخنانِ درِگوشى (و جلسات محرمانه) آن‌ها، خير و سودى نيست؛ مگر كسى كه (به اين وسيله،) امر به كمك به ديگران، يا كار نيك، يا اصلاح در ميان مردم كند».

 مفهوم شناسی غیبت:

در لغت به معنایی بدگوئى  پشت سر ديگرى[2] است. البته با توجه به روایات می­توان گفت آشکار کردن عیب پنهانی افراد[3] که راضی به بیان آن نیستند نیز غیبت است.

در اصطلاح اخلاقی یعنی این­که پشت سر و در غیاب فردی از افراد شیعه به بدی صحبت شود به‌گونه‌ای که اگر بشنود ناراحت می­شود و از بیان آن ناراضی باشد[4]؛ البته ابن منظور این مطلب را گسترش داده و در کتاب خود گفته است هر فردی که پشت سر او[5] این­گونه صحبت شود و این خصلت ذکر شده در او باشد این غیبت است و اگر در او نباشد بهتان می­شود؛ خواه این خصلت نقص در بدن باشد مانند کوتاهی قد، چاقی، لاغری و …؛ یا در نسبت و نسب مانند این­که گفته شود فرزند فلان فاسق یا ظالم است و …؛ یا در صفات، افعال و اقوال او باشد مانند بداخلاقی، پرگویی و یا این­که گفته شود که فلانی بی­وقت به خانه­ی دیگران می­رود. [6]  

البته به این نکته باید توجه داشت که غیبت تنها به‌وسیله زبان انجام نمی­شود بلکه هر چیزی که عيب شخص را بفهماند غيبت است چه كنايه باشد و چه صريح و اشاره چشم و یا هر چه دلالت كند بر عيبى كه گفتن آن حرام است غيبت به‌حساب می­آید. اما از آن­جا که غیبت به‌وسیله زبان در بین افراد رایج­تر است روی این مورد تأکید بیشتری صورت گرفته است.

 اسباب غیبت و راه­های درمان آن

 بعد از آشنای با تعریف غیبت لازم است با اسباب آن آشنا شویم تا از به وجود آمدن آن­ها جلوگیری کنیم به این منظور باید به روایات رجوع شود تا از منبع علم الهی اهل‌بیت علیهم السلام استفاده نمود، در این خصوص به کلام گوهربار امام صادق علیه السلام به‌عنوان مؤسس مذهب تشیع می­پردازیم ایشان اسباب غیبت را در ضمن حدیثی چند چیز بیان فرموده­اند که به آن­ها اشاره می­گردد:

1-    اولین علت غیبت بنا فرموده این امام همام علیه السلام ، خشم و غضب است به این صورت که وقتی فردی انسان را به خشم آورده پشت سر او غیبت می­کند.

راه درمان آن را می­توان در توجه به آثار سوء غضب و ثواب فروبردن خشم و کظم غیظ جستجو کرد و با تأمل در آن مانع از به وجود آمدن این حالت و در پی آن از غیبت جلوگیری کرد.

2-    بنا بر روایت همراهی با غیبت کننده به‌منظور جلب نظر او و این­که گفته شود شریک غم و شادی دوستان است می­تواند یکی دیگر از عواملی باشد که فرد دست به غیبت بزند.

راه جلوگیری از این­گونه طرز تفکر و عمل کردن می­تواند ملاک قرار دادن رضایت الهی در هر کار باشد.

3-    سومین علتی که حضرت بیان فرموده­اند این است که غیبت کننده برای جلوگیری از سعایت و بدگویی طرف مقابل غیبت او را کنند تا حرف او نزد دیگران بی­ارزش شود.

راه جلوگیری آن می­تواند تذکر این نکته باشد که فرد با غیبت کردن دشمنی قطعی خدا را بد ست خواهد آورد و در مقابل آن احتمال دارد جایگاه کم‌ارزش و موقت دنیوی را به دست آورد که این دو قابل مقایسه نخواهد بود.

4-    علت دیگری که حضرت بیان فرموده­اند این است که کار بدی را به شخص نسبت دهند و او به‌منظور تبرئه خود نام فرد دیگری را آورد که او نیز این کار را کرده است و به این ترتیب غیبت می­کند.

برای پیش­گیری از چنین عملی که منجر به غیبت می­شود باید توجه کرد که  این کار دو مخالفت با اوامر الهی است، یکی آن عملی که فرد انجام داده و دیگری غیبتی است که انجام شده که آبروی طرف دیگر را از بین برده، که خود این عذر بدتر از گناه است؛ توضیح این­که: فرد گناهی انجام داده به‌منظور تبرئه خود می‌گوید فلانی هم این کار را انجام داده است.

5-    به ‌منظور بالا بردن مقام و جایگاه دنیوی خود عیوب دیگران را بیان می­کند تا فضل و برتری خود را ثابت کند.

راه­ مقابله با این سبب در نظر گرفتن این نکته است که با این کار فضل خود را نزد خدا از دست می­دهد و جایگاه دنیوی خود را نیز متزلزل می­کند زیرا افراد با این غیبت، دیده و نظرشان نسبت به فرد غیبت کننده تغییر می­کند.

6-    سبب دیگر، حسادت نسبت به جایگاه دنیوی فرد در بین مردم می­باشد که باعث می­گردد تا از فرد غیبت کند تا دیگر آن مقام و منزلت را نزد مردم نداشته باشد.

 در این صورت دو گناه حسد و غیبت گریبان گیر فرد خواهد شد که آثار به مراتب سوء بیشتری خواهد داشت، حسادت آثار فراوانی بر سلامت افراد دارد و بیشتر از این­که بر طرف مقابل مضر باشد بر روی خود محسود اثر می­گذارد.

7-    علت دیگری که برای غیبت بیان فرموده­اند این است که فرد غیبت کننده به علت تکبر و به‌منظور تحقیر و مسخره کردن فرد از او غیبت کند.

فرد غیبت کننده با غیبت فرد را در مقابل مردم رسوا می­کند اما غیبت کننده باید حال خود را در قیامت تصور کند که رسوایی او عظیم­تر و بزرگ­تر خواهد بود و حال او برای تمسخر سزاوارتر خواهد بود.

8-    دل­سوزی برای فرد به صورتی که  همراه با بیان گناه او باشد این غیبت را بعضی گفته­اند بیشتر در بین علماء مطرح است به این صورت که بگوید برای فلان شخص به خاطر گناهی که کرده ناراحت هستم.

باید گفته که این نوع غیبت خیلی مخفیانه و ریز است و یکی از کیدها و حیله­های شیطان است تا اعمال نیک افراد را از بین ببرد.

9-    به علت این­که از گناه طرف مقابل ناراحت و خشمگین است گناه او را بیان می­کند که البته اگر به‌منظور نهی از منکر نباشد غیبت حساب می­گردد.  

این علت نیز مانند علت قبلی یکی از حیله­های شیطان است تا ثواب خشمی را که مطلوب است و به علت نافرمانی خدا می­باشد را به حالتی تبدیل کند که فرد را به علت غیبت گرفتار خشم الهی کند.[7]

منابع:

قرآن

2- قاموس قرآن، علی اکبر قرشی بنایی، تهران : دار الکتب الاسلامیۀ

3- امالی، محمد بن علی ابن بابویه، تهران: کتابچی

4- معراج السعادۀ، احمدبن محمدمهدی نراقی، قم : هجرت

5- لسان العرب، محمدبن مکرم ابن منظور، بیروت: دار الفکر للطباعۀ  و النشر و ال توزیع- دار صادر

6-بحار الانوار، محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی

7- مصباح الشریعۀ، منسوب به جعفر بن محمد علیه السلام، امام ششم علیه السلام، بیروت: اعلمی
پی نوشت:
[1] قرآن 4، 114.
[2]  قاموس قرآن، ج5، 137.
[3]  امام صادق علیه السلام إِنَّ مِنَ الْغِيبَةِ أَنْ تَقُولَ فِي أَخِيكَ مَا سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ، امالی، متن، 337.
[4] معراج السعادۀ، متن، 558.
[5]  لسان العرب، ج1، ص656.
[6] معراج السعادۀ، متن 559
[7]  ر.ک: بحارالانوار ج 72، صص227-234،  مصباح الشریعه 205.

پیامدهای اخروی تمسخر

پیامد های اخروی تمسخر

 فرد مسخره کننده علاوه بر آثار و سختی­های که در دنیا با آنان مواجه می­گردد در آخرت نیز به عذاب­های سختی گرفتار خواهد شد که به عنوان نمونه در ذیل به بعضی اشاره می­شود

الف) مسخره شدن در قیامت

یکی از سخت­ترین عذاب­های که فرد مسخره کننده در آخرت با آن روبرو می­شود بنا به فرموده­ی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله:

«اِنَّ المُسْتَهْزِئينَ يُفْتَحُ لاَِحَدِهِمْ بابُ الجَنَّةِ، فَيُقالُ: هَلُمَّ! فَيَجىءُ بِكَرْبِهِ وَ غَمِّهِ فَاِذا جاءَ اُغْلِقَ دونَهُ، ثُمَّ يُفْتَحُ لَهُ بابٌ آخَرُ… فَما يَزالُ كذلِكَ حَتّى اِنَّ الرَّجُلَ لَيُفْتَحُ لَهُ البابُ فَيُقالُ لَهُ: هَلُمَّ هَلُمَّ فَما يَأْتيهِ[1]؛ در بهشت به روی یکی از مسخره­کنندگان باز می­گردد و به او گفته می­شود بیا! او با غم و انده جلو می­رود و چون نزدیک شد، در به رویش بسته می­شود. سپس در دیگری به رویش گشوده می­گردد… این کار مرتباً تکرار می­شود تا جایی که در به رویش باز می­گردد و گفته می­شود بیا، بیا؛ اما او دیگر جلو نمی­رود».

این روایت نهایت بیچارگی مسخره کننده را بیان می­کند که در آخرت جلوی تمام افراد همان­طور که خوش دیگران را مسخره می­کرده مورد تمسخر قرار می­گیرد.

ب)نابودی اعمال

از دیگر آثار استهزاء و مسخره کردن آیات الهی، حبط اعمال می­باشد؛ این­گونه افراد در قیامت هیچ بهره و سودی از اعمال نیک دنیوی خود نخواهند برد این مطلب به صورت واضح در این آیه از قرآن کریم آمده است: « أُوْلَئكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بَِايَاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَائهِ فحََبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لهَُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا، ذَالِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُواْ وَ اتخََّذُواْ ءَايَاتىِ وَ رُسُلىِ هُزُوًا[2]»؛ خداوند در این آیات می­فرمایند کفار و مسخره کنندگان آیات الهی در نزد خداوند ارزشی ندارند و خداوند آن­ها را به کیفر تمسخری که داشته­اند خوار و خفیف می­کند[3].

در این خصوص روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است ایشان فرموده­اند: « إنه ليأتي الرجل العظيم السمين يوم القيامة لا يزن جناح بعوضة[4]؛ روز قیامت افراد فربه و چاقی به صحرای محشر می­آیند که به اندازه­ی بال مگس ارزش ندارند». این مطالب نشانه دهنده نهایت بی­ارزشی مسخره کننده در درگاه الهی است.

پ)خلود در آتش

همان­گونه که در پیامد­های دنیوی این رذیله اخلاقی اشاره شد این افراد در دنیا چنان سرگرم دنیا و مسخره کردن دیگران هستند که یاد خدا را فراموش می­کنند بر اساس این آیه از قرآن کریم که خداوند فرموده است: «وَ قِيلَ الْيَوْمَ نَنسَئكمُ‏ْ كَمَا نَسِيتُمْ…ذَالِكمُ بِأَنَّكمُ‏ُ اتخََّذْتمُ‏ْ ءَايَاتِ اللَّهِ هُزُوًا[5]»؛ خداوند نیز آن­ها را فراموش می­کند و در جهنم بدون هیچ یاوری خواهند بود.

 ث) کفر

بر اساس آیات کلام الله مجید کسانی­که خدا، پیامبر و آیات الهی را مسخره کنند از دایره ایمان خارج شده و مرتد خواهند بود، در این خصوص می­توان به این آیات استناد کرد که خداوند فرموده­اند: « يحَْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنزََّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُم بِمَا فىِ قُلُوبهِِمْ قُلِ اسْتهَْزِءُواْ إِنَّ اللَّهَ مخُْرِجٌ مَّا تحَْذَرُونَ(64)وَ لَئنِ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نخَُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ بِاللَّهِ وَ ءَايَتِهِ وَ رَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتهَْزِءُونَ(65)لَا تَعْتَذِرُواْ قَدْ كَفَرْتمُ بَعْدَ إِيمَانِكمُ‏ْ إِن نَّعْفُ عَن طَائفَةٍ مِّنكُمْ نُعَذِّبْ طَائفَةَ بِأَنهَُّمْ كَانُواْ مجُْرِمِين[6]»، در شأن نزول این آیات آمده است که گروهی از منافقان در بازگشت از جنگ تبوک پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را مسخره کردند این آیات نازل شد و آنان را مرتد و خارج شده از دین معرفی نمود.

پس تمام کسانی­ که آیات الهی را مسخره کنند و به تمسخر بگیرند این­گونه هستند.   

منابع:

قرآن

1- میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری

2- مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی

3- کنز الدقائق محمد بن محمدرضا قمی مشهدی

4- تفسیر الصافی، محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی

5- تفسیر نور الثقلین، عبدعلی بن جمعه العروسی الحویزی
پی نوشت
[1] محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 5، ص 249.
[2] کهف: 105-106.
[3] طبرسی، ترجمه مجمع البیان، ج 15، ص 133.
[4]  قمی مشهدی، کنز الدقائق، ج8، ص 15،  فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج 3،ص 267
[5] جاثیه: 34-35.
[6] توبه 64-66.

پیامدهای دنیوی تمسخر

پیامدهای دنیوی تمسخر

تمسخر با توجه به ریشه­ها و عواملی که بر اساس آیات قرآن ذکر شد آثار دنیوی زیادی دارد که به بعضی از آن­ها اشاره خواهد شد:

1) از بین رفتن دوستی و محبت/ از بین رفتن اعتماد

از جمله مهم­ترین آثار مسخره کردن دیگران که در دنیا فرد مسخره کننده به آن گرفتار می­گردد بنا به فرموده­ی امام صادق علیه السلام: « لَا يَطْمَعَنَ‏ الْمُسْتَهْزِئُ‏ بِالنَّاسِ‏ فِي‏ صِدْقِ‏ الْمَوَدَّة[1]ِ؛ كسى كه مردم را مسخره می­كند، نبايد به دوستی خالصانه آنان، اميد داشته باشد».

2) نزول بلا

از جمله آثار مسخره کردن برای شخص مسخره کننده در دنیا نازل شدن عذاب است این مطلب به صورت واضح در این روایت امام سجاد علیه السلام: «وَ الذُّنُوبُ الّتى تُنزِلُ النِّقَمَ عِصيانُ العارِفِ بِالبَغىِ وَ التَطاوُلُ عَلَى النّاسِ وَ الاِستِهزاءُ بِهِم وَ السُّخريَّةُ مِنهُم[2]؛ گناهانى كه باعث نزول عذاب می­شوند، عبارت­اند از: ستم كردن شخص از روى آگاهى، تجاوز به حقوق مردم، و دست انداختن و مسخره كردن آنان» آمده است.

ایشان یکی از علت­های نزول عذاب دنیوی برای افراد در این دنیا را مسخره کردن مردم معرفی نموده­اند.

3) تحقیر شدن

 از جمله آثاری که افرادی که دیگر را مسخره می­کند باید منتظر آن باشد حقارت و تحقیر شدن است، زیرا

امام على علیه السلام در این مورد فرموده­اند: «اِرهَبْ تَحذَرْ، و لا تَهزِلْ فتُحتَقَرَ[3]؛ بترس تا بر حذر باشى و مسخرگى نكن كه كوچك می­شوى».

در این روایت حضرت یکی از عواملی که موجب حقارت افراد می­گردد را مسخره کردن معرفی نموده­اند.

4) از بین رفتن عزم و اراده

به منظور این­که افراد به خواهند به اهداف­شان برسند باید از عزم و اراده قوی برخوردار باشند، یکی از عوامل از بین بردن عزم و اراده بنا بر روایت مسخره کردن دیگران است، در این خصوص حضرت علی علیه السلام فرمودند:

«غَلَبَةُ الهَزلِ تُبطِلُ عَزيمَةَ الجِدِّ[4]؛ چيره آمدن مسخرگى، عزم جدّى را از بين می­برد».

در این روایت حضرت غالب شدن مسخرگی بر فرد را موجب از بین رفتن اراده معرفی کرده­اند.

5) در زمره نادانان

 یکی دیگر از آثار این­که افراد دیگر به تمسخر گرفته شوند این است که شخص مسخره کننده در زمره و ردیف افراد نادان قرار می­گیرد، حضرت علی علیه السلام فرمودند: «مَن كثُرَ هَزلُهُ استُجهِلَ[5] ؛ هر كه زياد شوخ و غير جدّى باشد، نادان شمرده شود». در این روایت و هم­چنین روایت دیگری با همین مضمون و عبارات دیگر فرموده­اند: «كَثرَةُ الهَزلِ آيةُ الجَهلِ[6] ؛ مسخرگى زياد، نشانه نادانى است». تأکید در این بیان این اثر مسخره کردن نشانه اهمیت این مسئله می­باشد؛ با توجه به این­که تمام افراد بشر به دنبال این هستند که توانایی­های خود را نشان بدهند توجه به این اثر می­تواند به عنوان یکی از عوامل بازدارنده برای این گناه به حساب آید.

6) از بین رفتن جدیت

با توجه این مسئله که افراد دوست دارند که در جمعی که قرار دارند جدی گرفته شوند و حرف­شان روی افراد دیگر اثر داشته باشد باید مسخره کردن را ترک کنند، زیرا بنا به فرموده­ی امام على علیه السلام:« مَن كَثُرَ هَزلُهُ بَطَلَ جِدُّهُ[7]؛ هر كه مسخرگى­اش زياد باشد، جدّيتش از بين برود (مردم سخنان و كردارهاى جدّى او را نيز به شوخى گيرند و به آنها اهميتى ندهند)» و به این ترتیب از جایگاه اجتماعی مطلوبی نیز نخواهد اشت.

 در روایاتی دیگر از مولی متقیان حضرت على علیه السلام فرمودند: «مَن جَعَلَ دَيْدَنَهُ الهَزلَ لَم يُعرَفْ جِدُّهُ [8]؛ هر كه مسخرگى را عادت خود قرار دهد، جدّى بودنش شناخته نشود» که در این صورت اطرافیان هر عملی که او انجام دهد به حساب مسخرگی او می­گذارند و در هیچ حالتی او را جدی نمی­گیرند.

در کلامی دیگر از امام على علیه السلام که فرمودند: «الكاملُ مَن غَلَبَ جِدُّهُ هَزلَهُ[9]؛ كامل، آن كسى است كه جدى بودنش بر مسخرگى اش چيره آيد»، نشانه فرد کامل را در جدی بودن و ترک مسخرگی بیان کرده­اند.

7) زایل شدن عقل

یکی دیگر از آثار زیان­بار تمسخر برای فرد مسخره کننده بنا به فرمایش حضرت على علیه السلام که فرمودند: «مَن غَلَبَ علَيهِ الهَزلُ فَسَدَ عَقلُهُ[10]؛ هر كه مسخرگى بر او چيره آيد، خردش تباه شود» از بین رفتن عقل می­باشد.

با توجه به این مطلب که آن­چه که انسان را از دیگر مخلوقات متمایز می­کند عقل است بزرگ­ترین ضرر و مصیبت بر انسان از دست دادن این نعمت خواهد بود.

8) مرگ

از جمله آثار تمسخر و مسخره کردن افراد مؤمن که در قرآن کریم اشاره شده می­توان به هلاکت و نابودی مسخره کننده اشاره کرد از جمله آیاتی که در این زمینه وجود دارد آیه: « وَ مَا يَأْتِيهِم مِّن نَّبىِ‏ٍّ إِلَّا كاَنُواْ بِهِ يَسْتهَْزِءُونَ فَأَهْلَكْنَا أَشَدَّ مِنهُْم بَطْشًا[11]» است در این خداوند به صرحت بیان فرموده­اند که اگر کسی مؤمنین را مورد تمسخر قرار دهد در نتیجه این کار او را هلاک خواهد کرد.

در این زمینه آیات دیگری نیز وجود دارد که در آن­ها بیان شده که افرادی که عذاب الهی را قبول نداشته و آن را مورد تمسخر قرار می­داده­اند به همین عذاب­ها به هلاکت رسیده­اند[12].  

9) فراموشی خداوند

یکی دیگر از آثار و پیامد­های که مسخره کننده با آن موجه می­گردد، غفلت از یاد خداست، که خود موجب بسیاری از گرفتاری افراد است در کلام الله مجید از جمله آثار استهزاء بر اساس این آیه: « فَاتخََّذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتىَّ أَنسَوْكُمْ ذِكْرِى وَ كُنتُم مِّنهُْمْ تَضْحَكُون[13]»؛ فراموشی یاد خداوند می­باشد و این کیفر استهزاء مؤمنین است[14]. 

منابع

قرآن

1-    مجلسی، بحار لاأنوار، ج 72، ص 144.

2-    ابن بابویه، معانی الأخبار، متن، 270.

3-    تمیمی آمدی، غررالحکم، ص133.

4-    لیثی واسطی، عیون الحکم، ص349؛

5-    قرائتی، تفسیر نور، ج 6، ص 132.

6-    تمیمی آمدی، تصنیف غررالحکم، ص222.

پی نوشت:

[1]  مجلسی، بحار لاأنوار، ج 72، ص 144.
[2]  ابن بابویه، معانی الأخبار، متن، 270.
[3] تمیمی آمدی، غررالحکم، ص133.
[4]لیثی واسطی، عیون الحکم، ص349؛ تمیمی آمدی، غررالحکم، ص473.
[5] تمیمی آمدی، غررالحکم، ص589.
[6] لیثی واسطی، عیون الحکم، ص389؛ تمیمی آمدی، غررالحکم، ص527.
[7] لیثی واسطی، عیون الحکم، ص447؛ تمیمی آمدی، غررالحکم، ص611.
[8]لیثی واسطی، عیون الحکم، ص442؛ تمیمی آمدی، غررالحکم، ص596.
[9]تمیمی آمدی، غررالحکم، ص128.
[10] تمیمی آمدی، تصنیف غررالحکم، ص222.
[11] زخرف:7-8.
[12] ر.ک: انعام: 6؛ هود: 11؛ نحل: 16؛ انبیاء: 21 و … .
[13]  مؤمنون: 110.
[14] ر.ک: قرائتی، تفسیر نور، ج 6، ص 132.

عوامل تمسخر و استهزاء در قرآن

تمسخر و استهزاء

در لغت:

به معنای ریشخند کردن است، حقیر شمردن و خوار داشتن است و بیان عیبها و نقصها به صورتی که بیان آن خنده آور باشد.

 در اصطلاح:

بیان کردن گفتار، کردار، اوصاف و یا خلقت افراد که یا با سخن گفتن و یا با فعل و یا به ایماء و اشاره و گاهی هم به صورت کنایه بر وجهی که سبب خنده دیگران گردد را تمسخر می گویند؛ اگر تمسخر به صورت باشد که شخص از آن ناراحت شود حرام است.

عوامل تمسخر در قرآن

خداوند در قرآن کریم چند عامل اصلی و کلی برای تمسخر بیان کرده است که در ذیل به بعضی از آنها اشاره خواهد شد:

1-    جهل:

یکی از مهمترین عواملی که موجب تمسخر می گردد بر اساس آیات قرآن مجید جهل و نادانی است، افراد بدون اینکه به مسایل توجه داشته باشند و در آن دقت و تأمل کنند تنها بر اساس ظاهر حکم می کنند و عملی را به تمسخر می گیرند، به عنوان نمونه در آیه 67 سوره بقره آمده است که خداوند برای حل مسئله قتل به حضرت موسی علیه السلام دستور می دهند تا گاوی را ذبح کنند، یهودیان به حضرت می گویند که ما را مسخره می کنی؟! حضرت علیه السلام می فرمایند: که به خدا پناه می­برم از این­که از جاهلان باشم.

از این آیه به صراحت به دست می آید که تمسخر و مسخره کردن دیگران کار افراد جاهل و از روی جهل و نادانی است.

2-    تکبر و غرور

گاهی حس برتری طلبی باعث می­گردد که فرد دیگران را کوچک­تر و پایین­تر از خود بداند و اعمال و رفتار، یا گفتار آن­ها را مورد تمسخر قرار دهد.

در قرآن کریم در سوره حجرات آیه 11 آمده است «يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسىَ أَن يَكُونُواْ خَيرًْا مِّنهُْم»؛ کلمه «خیراً» در این آیه بیان کننده منشأ استهزای مؤمنان که برتری جویی است می باشد.

و اين خود برتربينى بيشتر از ارزشهاى ظاهرى و مادى سرچشمه مى‏گيرد مثلا فلان كس خود را از ديگرى ثروتمندتر، زيباتر، يا از قبيله‏اى سرشناس تر می شمرد، و احياناً اين پندار كه از نظر علم و عبادت و معنويات از فلان جمعيت برتر است او را وادار به سخريه می كند، در حالى كه معيار ارزش در پيشگاه خداوند تقوا است، و اين بستگى به پاكى قلب و نيت و تواضع و اخلاق و ادب دارد.

هيچ كس نمى‏تواند بگويد: من در پيشگاه خدا از فلان كس برترم، و به همين دليل تحقير ديگران و خود را برتر شمردن يكى از بدترين كارها، و زشترين عيوب اخلاقى است كه بازتاب آن در تمام زندگى انسانها ممكن است آشكار شود.

استهزا و مسخره كردن، در ظاهر يك گناه، ولى در باطن چندین گناه است؛ گناهانى مانند:

تحقير، خوار كردن، كشف عيوب، اختلاف افكنى، غيبت، كينه، فتنه، تحريك، انتقام و طعنه به ديگران در آن نهفته است.

مسخره کردن، تجاوز به حريم افراد است و اگر مسخره كننده توبه نكند، ظالم‏ است.

و گاهی غروری که منشأ تمسخر است به علت جایگاه اجتماعی یا علمی که افراد دارا می باشند دیگران را مسخره می­کنند، به عنوان نمونه برای این مطلب می­توان به این آیه 83 از سوره مبارکه غافر قرآن اشاره شده است که: « فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُواْ بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَ حَاقَ بِهِم مَّا كاَنُواْ بِهِ يَسْتهَْزِءُون»؛ مراد از علم در این آیه اطلاعاتی است که از زینت زندگی دنیا و فنون تدیبری است که برای به دست آوردن آن داشتند، خداوند این فنون را به علم تعبیر کرده است تا بفهماند غیر از آن علمی نداشتند.   

3-    دنیا طلبی

گاهی داشتن ثروت و دل بستگی به دنیا موجب مسخره کردن افراد فقیر یا زیر­دست می­گردد؛ هم­چنین آیات ابتدایی سوره همزه مغرور شدن به مال و ثروت را منشأ طعن و استهزای دیگران دانسته است.

افراد دنیا طلب ببینش مادی گرایانه دارند و اعتقادی به ماورای دنیا ندارند لذا افرادی را که گرایش به آخرت دارند را به تمسخر می­گیرند.

4-    عدم تفکر

خداوند نعمت عقل را به همه انسان­ها داده است اما برخی از افراد رفتار­های دیگران را به عنوان رفتاری خرافی و به دور از عقلانیت ارزیابی می­کنند ولی رفتار خود را درست می­پندارند؛ در حالی­که اگر این افراد در اعمال خود تعقل و اندیشه­ورزی داشته باشند می­بینند که اعمال خودشان به دور از عقل و عقلانیت است. این مطلب را می­توان با توجه به آیات قرآن یکی از عوامل تمسخر دانست.

5-    عصیان

جرم و گناه موجب می­شود که نفس انسان طهارت و پاکی اولیه خود را از دست بدهد و در شناخت حق و باطل دچار مشکل و خطا شود، هم­چنین گناهان باعث می­شوند تا بر روی قلب انسان غبار غفلت و زنگار بنشیند یا قلب او مهر زده و مختوم گردد به همین علت رفتار­های دیگران را مورد تمسخر قرار می­دهد.

منابع:

قرآن کریم

1-    على اكبر، قرشى بنايى، قاموس قرآن، ج 3، ص 242 انتشارات: دار الكتب الاسلامية

2-     محمد بن محمد، غزالی، ترجمه احیاء علوم الدین، ج3، ص 270 انتشارات دارالکتب العربی

3-     ملا احمد بن محمد مهدی، نراقی، معراج السعادۀ،  555 انتشارات: هجرت

4-    محمد بن محمد، غزالی، کیمیای سعادت، ج 2، ص 78 انتشارات علمی و فرهنگی

5-    ناصر، مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 22، ص179، انتشارات: دار الكتب الإسلامية

6-    محسن، قرائتی، تفسیر نور، ج 9، ص 187، انتشارات: مركز فرهنگى درسهايى از قرآن‏

7-    طباطبايى، سيد محمد حسين، سيد محمد باقر موسوى همدانى‏،ترجمه تفسیر المیزان ج 17، ص 539،  انتشارات: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم‏

1 3