موضوع: "رذایل اخلاقی"

مفهوم شناسی اسراف از منظر آموزه های دینی

مفهوم اسراف در اصطلاح و لغت

در مفردات راغب آمده است: «الاسراف تجاوز الحد في كل فعل يفعله الانسان».[1]

اسراف عبارت است: از تجاوز از حد و افراط کردن در هر كاري كه انسان انجام مي دهد .

مرحوم علامه طباطبايي(ره) هم در تفسير الميزان اسراف را اينگونه تعريف مي كند: «الاسراف هو التعدي عن الاعتدال عن العمل»[2] اسراف تعدي و تجاوز از حد اعتدال در عمل و رفتار است.

اسراف در لغت  به چند معنا آمده است:

     ۱- تجاوز از حد میانه روی؛ و در مقابل آن، واژه «قصد» به معنی حدّ وسط و میانه، قرار دارد؛ گفته می شود :قصد فی الأمر، یعنی میانه روی کرد.

    ۲- ضد میانه روی و اقتصاد.

    ۳- تبذیر.

   ۴- خوردن چیزی که حلال نیست.

  ۵- آنچه در معصیت الهی صرف شود، گر چه اندک باشد.

و معنای دیگر که از مجموع معانی لغوی که برای واژه «اسراف» به کار رفته است روشن می گردد که برگشت به یک معنا دارند و آن تجاوز از حد میانه و اعتدال است که ممکن است در هرچیزی به اعتبار کمیت و کیفیت تصور شود.[3] كلمه اسراف  تنها يك واژه اقتصادي نیست، كاربرد آن منحصر به امور مالي نيست؛  بلكه اين واژه قبل از آنكه نشانة جرمي در امور اقتصادي باشد،  بيانگر وضعيّت نامناسب و غير معتدل اخلاقي و فرهنگي شخص و يا جامعه است و آن، حالت تجاوزگري و بي اعتنايي به قوانين و حدود شناخته شدة شرعي و انساني است و بر اين اساس به كارگيري اين واژه در قرآن كريم و دعاهاي رسيده از امامان معصوم علیهم السلام در مورد تجاوز از مرز شرع و خصلتهاي انساني و گام نهادن در وادي گناه و معصيت، بسيار است.

واژۀ «اسراف» و مشتقات آن مکرّر در قرآن بکار رفته است اما در ٢٣ مورد لفظ «اسراف» استعمال شده که در هر مورد مفهومی ویژه دارد. در غالب موارد مقصود از اسراف جنبه های اخلاقی، عقیدتی فرهنگی و تجاوز از حدود الهی است و تنها در ٤ مورد جنبه ی مالی را شامل می شود.

#تعریف اسراف در قرآن و حدیث

هر چند که واژه اسراف، در قرآن و حدیث در همان معانی لغوی به کار رفته اند لیکن مفهوم و مصداق قرآنی و وحیانی آنها با توجه به روایات، ویژگی خاص خود را دارد که به چند نمونه اشاره می کنیم:

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در تفسیر آیه «وَالَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا و َلَمْ يَقْتُرُوا»[4] کسانی که چون خرج کنند نه اسراف کنند و نه خست ورزند

 اسراف را چنین تعریف کرده اند :« هر کس در غیر مورد لازم (بجا و درست)، خرج کند اسراف کرده است …. »[5]

علی علیه السلام فرموده اند: «کلُّ ما زَادَ عَلی الاِقتِصاد إسرافٌ »[6] آنچه مازاد بر اقتصاد و میانه روی باشد اسراف است.

 علی علیه السلام فرموده اند: «مافوق الکفاف إسرافٌ»[7] آنچه مافوق و زیادتر از کفاف (مقدار متعارف رفع نیاز ها) باشد اسراف است.

و از امام صادق علیه السلام در این باره چنین آمده است : «انما الاسراف فیما اتلف المال و اضرّ بالبدن»[8] اسراف در چیزی است که مال را تلف کند و به بدن آسیب رساند»

امام کاظم علیه السلام ضمن پاسخ به سؤال اسحاق بن عمار اسراف را چنین معنا کرده اند : «… ولکن السرف ان تلبس ثوب صونک فی المکان القذر».[9]

« اسراف آن است که لباس پاکیزه ات را در جای کثیف بپوشی»

از مجموع آنچه به آن اشاره شد این نتیجه حاصل می شود که :

«اسراف : تجاوز از حد میانه و اعتدال است که شامل مال و غیر آن از قبیل آسیب زدن به بدن- پوشیدن لباس آبرومند در جای کثیف و … می شود».

منابع:

* قرآن

1- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن الکریم، قم: ذوی القربی، 1383

2- طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، قم: جامعه مدرسین 1374

3- غلام جمشیدی، محمد صادق، اسراف در قرآن و حدیث، ، تهران: شرکت نشر و چاپ بین الملل، چاپ اول 1388

4- طبرسی، حسن بن فضل، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ستوده رضا محقق ، تهران: فراهانی، چاپ اول 1360

5-تیممی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، مترجم: سید مهدی رجائی، قم: دار الکتب الإسلامیه 1410ق چاپ دوم

6-مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الأنوار، ترجمه جمعی از محققان، بیروت:دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم 1403ق 

7- طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، قم: الشریف الرضی چاپ چهارم 1370

پی نوشت:
[1] حسین بن محمد,راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن کریم، قم: ذوی القربی، 1383،ص 407
[2] سید محمد حسین، طباطبایی، المیزان، قم: جامعه مدرسین، 1374، ج3،ص 173
[3] محمد صادق، غلام جمشیدی، اسراف در قرآن و حدیث، چاپ اول، تهران :شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۸، ص 16
[4] سوره فرقان(25) آیه 67
[5] فضل بن حسن،طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مترجم: رضا ستوده،ج 17، چاپ اول، تهران: فراهانی،1360،ص223
[6] عبدالواحد تیممی آمدی، غرر الحکم ودرر الکلم، مترجم:سید مهدی رجائی، قم: دار الکتاب الإسلامی، 1410.ق، چاپ دوم،ص 359، ح8116
[7] همان، ح 8117
[8]  محمد باقر بن محمد تقی مجلسی بحار الأنوار، ، مترجم: جمعی از محققان، بیروت: احیاء التراث العربی، 1403.ق، چاپ دوم، ص303
[9]  حسن بن فضل طبرسی مکارم الاخلاق، ، قم: الشریف الرضی، 1370، چاپ چهارم، ص98

پیامد های دنیوی حسد

  پیامد­های حسد

با توجه به این مسئله که حسد یکی از مهلک­ترین رذایل اخلاقی می­باشد، لازم است به منظور درمان آن، پیامد­ها و آثار دنیوی و اخروی این گناه عظیم مورد بررسی قرار گیرد، به همین علت در این قسمت به بعضی از این موارد اشاره خواهد شد

 آثار دنیوی

در روایات پیامد های زیادی برای حسد ذکر شده است که بیشتر آنها متوجه فرد حسود می گردد در ذیل به مواردی از آثار و پیامد های شوم حسد اشاره می شود.

1) کمترین خوشی از زندگی

یکی از مهم­ترین آثار حسد که شخص حسود در دنیا گرفتار آن می­شود این است که کمترین خوشی را از زندگی خود می­برد این مطلب بر اساس حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله است که فرموده­اند: «اَقَلُّ النّاسِ لَذّةً اَلحَسود[1]؛ آدم حسود كمترين لذت و خوشي را از زندگي مي‌برد».

انسان بر اساس فطرت خود به دنبال آرامش و لذت بردن از زندگی است اما فرد با حسادت خود را از این لذت محروم می­کند و کمترین لذت را خواهد برد لذا افراد برای لذت بردن از زندگی باید از حسادت دوری کند.

2) عدم آسایش:

امام علی علیه السلام فرموده­اند:« لا راحۀ لحسود[2]؛ برای حسود آسایشی نیست » 

 امام علی علیه السلام نیز در این مورد فرموده­اند: «لا عَيشَ لِحسودٍ[3]؛ آدم حسود هيچ­گاه در زندگي راحتي ندارد».

انسان­ها به دنبال راحتی هستند و از هر فرصتی برای به دست آوردن آن تلاش می­کنند اما حسادت یکی از موانع مهم از دست دادن راحتی در زندگی دنیوی افراد است و اثر مستقیم در ناراحتی افراد در زندگی و نبودن آرامش دارد.

3) از بین بردن جسم

حسد یکی از مهلک­ترین امراض اخلاقی است که بر روی جسم حاسد اثر می­گذارد، امام علی G در این خصوص فرموده­اند: «الحَسَدُ يُذيبُ الجَسدِ[4]؛ حسد، بدن آدمي را آب و گداخته مي‌کند».

یکی از مهم­ترین نگران­های افراد در دنیا به خطر افتادن بدن و جسم می­باشد و با حسادت بدون این­که متوجه باشند بدن خود را در معرض نابودی قرار می­دهند.

امام علی علیه السلام فرموده­اند: «العَجَبُ لِغَفلَةِ الحُسّادِ عَن سلامَةِ الأَجسادِ[5]؛ عجبا که حسودان تا چه اندازه از سلامتي جسم و بدن خود غافل و بي‌خبرند».

4) ضرر به خود

یکی دیگر از آثار دنیوی حسد که بنابر روایات به ضرر حسود می­باشد، این است که فرد با حسادت به خود آسیب می­رساند در حالی­که برای طرف مقابل هیچ ضرری ندارد.

امام صادق علیه السلام فرموده­اند: «الحاسدُ يَضُرُّ بِنَفسِه قَبلَ أَن يَضُرَّ بِالمحَسودِ[6]؛ آدم حسود پيش از آن­که به طرف مقابل زيان برساند به خودش زيان رسانده است».

فرد عاقل همیشه سعی می­کند ضرر احتمالی را از خود دور کند، اما شخص حسود بدون این­که متوجه باشد با حسادت به خود ضربه می­زند.

5) مرگ

یکی از سخت­ترین پیامد­های و نهایت اثر سوء حسد که گریبان گیر شخص حسود در این دنیا می­گردد، مرگ اوست؛ امام علی علیه السلام فرموده­اند: «وَيحَ الحَسدَ ما أعدلهَ بَدَأ بصاحِبِه فَقتَلَه[7]؛ به راستي که حسد چه بزرگ دادگري است! از همان اوّل به سراغ خود حسود مي‌رود و در پايان، به زندگي او خاتمه مي‌دهد».

این مطلب بیان­گر نهایت ضرری است که فرد می­تواند برای خود فراهم کند، و با توجه به میل به جاودانگی که در نهاد انسان­ها قرار داد اگر افراد به این مسئله توجه داشته باشند از این دام مهلک رها خواهند یافت.

6) سرچشمه­ی بدی­ها

با توجه به این که هر عملی که سر منشأ و عاملی دارد از روایات به دست می­آید که حسد یکی از سرچشمه­های اصلی سایر گناهان است در این خصوص امام حسن علیه السلام فرموده­اند: «الحسدُ رائدُ السُّوءِ و مِنهُ قَتَل قابيلُ هابيلَ[8]؛ حسد سبب همه خلاف‌ها و زشتی‌ها است و به همین جهت قابیل برادر خود هابیل را به قتل رساند».

در این روایت حضرت به صورت روشن حسد را به عنوان یکی از عوامل اصلی برای سایر گناهان بیان فرموده­اند و به این ترتیب به اطلاع داده­اند که اولین گناهی که بعد از هبوط حضرت آدم علیه السلام روی زمین اتفاق افتاده است عامل و سرچشمه آن حسد بوده است.

7) بیماری غیر قابل درمان

حسد یکی از سخت­ترین امراض اخلاقی است که بر روی بدن و جسم شخص حسود نیز اثر دارد و عامل بیماری­های جسمی دیگر می­گردد به این مطلب در روایات اشاره شده است از جمله می­توان به این موارد اشاره کرد، امام علی علیه السلام فرموده­اند: «اَلحسدُ داء عَياءٌ لايزولُ اِلاّ بِهَلْكِ الحاسِدِ أَو مَوتِ المَحسود[9]؛ حسد يک بيماري علاج ناپذیری است که جز با از پاي درآمدن حسود يا مرگ طرف مقابل زوال نمي‌پذيرد».

در این کلام حضرت تنها راه درمان حسد را مرگ یکی از طرفین حسادت بیان کرده­اند، اما با توجه به این مطلب که نعمت­های الهی همیشه شامل حال بندگان می­شود می­توان گفت که شخص حسود تنها با مرگ از این بیماری نجات پیدا خواهد کرد.  

امام علی علیه السلام در روایتی دیگر فرموده­اند: «الحَسدُ مَرَضٌ لايوُسي[10]؛ حسادت بیماری است كه قابل علاج نيست»؛ در این­جا نیز حضرت حسادت را یک بیماری درمان ناپذیر اعلام کرده­اند و به این ترتیب به افراد هشدار داده­اند که اگر گرفتار این گناه شوند راه نجاتی جز مرگ ندارند.

8) بیماری روحی

انسان­ها بر اساس فطرت خود به دنبال سلامتی هستند و از هر چیزی که این نعمت را به خطر به می­اندازد دوری کنند، با توجه به روایات حسد از جمله عواملی است که در بیماری جسمی و روحی افراد نقش بسیار مهمی دارد در این خصوص به کلامی از امیر المؤمنین حضرت علی علیه السلام که فرموده­اند: «الحسودُ دائمُ السُّقمِ و إنْ كانَ صحيحَ الجَسَدِ[11]؛ آدم حسود هميشه مريض است هرچند (به ظاهر) بدني سالم و تندرست دارد»، اشاره می­کنیم حضرت در این­جا به صراحت اشاره می­کنند که شاید افراد حسود در ظاهر سالم باشند و بیماری جسمی نداشته باشند اما حتماً به بیماری روحی گرفتار هستند که به مراتب از بیماری جسمی خطرناک­تر است.

9) اندوه همیشگی

یکی از آثاری که فرد حسود با حسادت به آن دچار می­شود بنا به فرموده­ی امام علی علیه السلام : «الْحَسُودُ مَغْمُوم‏؛ حسود غمگین است» می­باشد.

با توجه به این که فرد حسود آرزوی سلب نعمت از همه انسان­ها را دارد و از طرفی هر فردی در مدت زندگی دنیوی خود مقدراتی دارد که در هر صورت به خواهد رسید، فرد حسود همیشه در اندوه این است که به ارزوی خود نرسیده است و نعمت­های الهی از طرف مقابل سلب نشده است.

10) تنهایی همیشگی  

از آن­جا که انسان­ها از تنهایی بیزار هستند، دوست دارند که دوستانی داشته باشند، اما فرد حسود با توجه به این روایت از حضرت  علی علیه السلام که فرموده­اند: « الْحَسُودُ لَا خُلَّةَ لَه‏؛ برای حسود دوستی نباشد»؛ همیشه تنها خواهد بود.

 فرد حسود خودش دوست کسی نمی­شود زیرا نمی­تواند نعمت­های دیگران را ببیند، از طرف دیگر با کار­ها و اعمال ناشایسته خود نمی­گذارد کسی هم بتواند او را به عنوان دوست انتخاب کند، پس همیشه تنها خواهد بود

11) عامل دشمنی

از جمله مشکلات و پیامد­های که حسد برای شخص حسود در پی دارد کینه و دشمنی می­باشد که در این خصوص امام هادی علیه السلام فرموده­اند: «الْحَسَدُ … وَ الزَّهْوُ جَالِبُ‏ الْمَقْت‏[12]؛ حسد، باعث بغض و دشمني‌ها مي‌گردد».

از جمله مواردی که در اسلام به آن تأکیده شده، وحدت جامعه اسلامی است و از عواملی که موجب دشمنی بین افراد می­گردد به شدت نهی شده است، یکی از این موارد بنا به فرموده امام هادی علیه السلام -که بیان شده- حسد می­باشد، هنگامی که فرد حسود نعمت­های الهی را که شامل حال افراد شده است می­بیند نسبت به آن­ها دچار کینه و دشمنی می­شود و به این ترتیب وحدت جامعه به خطر می­افتد.

12) مانع پیشرفت

از جمله آثاری که حسادت بر روی شخص حسود دارد بنا به فرموده­ی امام علی علیه السلام : « الْحَسُودُ لَا يَسُود، حسود بزرگی و برتری نمی­یابد» است.

و این به بزرگی نرسیدن می­تواند به چند صورت باشد:

1-    اگر به بزرگی و مقامی برسد تلاش می­کند تا نعمت­های الهی را از افراد بگیرد و با توجه به حسادت از هر عملی در این زمینه انجام می­دهد و مرتکب هر گناهی می­شود لذا خداوند با توجه به این گناه وقصد او مانع از رسیدن او به مقامات دنیوی می­شود تا به این ترتیب شر او دفع شود.

2-    یا به جهت حسادت کار­های می­کنند که با بزرگی و شأن انسان­های بزرگوار منافات دارد و موجب کم­ارزشی و پستی او می­گردد و این خود مانع از رسیدن او به مقامات عالی در دنیا و آخرت می­گردد.

3-    و یا به علت این­که در نتیجه حسادت از پرداختن به رذایل اخلاقی دیگری که دارد غافل شده و نتوانسته آن­ها را برطرف کند و در نتیجه به بزرگی نخواهد رسید.

منابع:

1-ابن بابويه، محمد بن على‏، معاني الأخبار،1403 ق‏،محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، قم‏: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏، چاپ: اول‏

2- مفيد، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، 1413 ق‏، قم‏: كنگره شيخ مفيد، چاپ: اول‏

3- ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول‏، 1404 / 1363 ق، ‏محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، قم:‏جامعه مدرسين‏، چاپ: دوم‏

4- ليثى واسطى، على بن محمد، عيون الحكم و المواعظ( لليثي)، 1376 ش‏،محقق / مصحح: حسنى بيرجندى، حسين‏، قم‏: دار الحديث‏، چاپ: اول‏

5- شريف الرضى، محمد بن حسين‏، نهج البلاغة( للصبحي صالح)، 1414 ق‏، محقق / مصحح: فيض الإسلام‏، قم: هجرت، چاپ اول

6- منسوب به جعفربن محمد عليه السلام، امام ششم عليه السلام‏، مصباح الشريعة، 1400 ق‏، بيروت‏: اعلمى‏، چاپ اول

7- تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم،1410 ق‏ ،محقق / مصحح: رجائى، سيد مهدى‏، قم‏: دار الكتاب الإسلامي‏، چاپ دوم

8-اربلى، على بن عيسى‏، كشف الغمة في معرفة الأئمة( ط- القديمة)، 1381 ق‏،محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، تبریز: بنى هاشمى‏ چاپ اول‏

9-آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسين‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم‏، 1366 ش، ‏محقق / مصحح: حسينى ارموى محدث، جلال الدين‏،تهران: دانشگاه تهران، چاپ چهارم‏

10-حلوانى، حسين بن محمد بن حسن بن نصر، نزهة الناظر و تنبيه الخاطر،1408 ق‏ ،محقق / مصحح: مدرسة الإمام المهدي عجل الله تعالى فرجه الشريف‏، قم: مدرسة الإمام المهدي عجل الله تعالى فرجه الشريف‏، چاپ اول
پی نوشت:
[1] معانی الاخبار، متن 195.
[2] الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد؛ ج1، ص 303.
[3] تحف العقول، متن 215.
[4] عیون الحکم و المواعظ، 23.
[5] نهج‌البلاغۀ 508.
[6] مصباح الشریعۀ، 104.
[7] غررالحکم و دور الکلم، 727
[8] کشف الغمۀ فی معرفۀ الائمه، ج 1، 572.
[9] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 12، 22.
[10] شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم و دور الکلم، ج 1، 363.
[11] غررالحکم و دور الکلم،108.
[12] نزهۀ الناظر و تنبیه الخاطر، 140.

منشأ و عوامل رذیله حسد

1-   مقدمه:

حسد یکی از شدیدترین امراض روحی و رذایل اخلاقی است که حسود را گرفتار عذاب دنیوی و اخروی می­کند؛ در دنیا حسود لحظه­ای از ناراحتی و غصه بیرون نمی­آید زیرا نعمت الهی همیشه شامل انسان­ها می­شود و این موجب ضرر حسود می­شود درحالی‌که هیچ ضرری برای محسود ندارد و حتی با غیبتی که حاسد از او می­کند ثواب به او تعلق می­گیرد.

2-   مفهوم شناسی حسد:

در لغت:

بدخواهی. خواستار بودن زوال نعمت و سعادت ديگرى[1] آرزو داشتن براى زوال و نيستى نعمت كسى كه استحقاق آن نعمت را دارد و بسا كه با اين آرزو و حسادت عملاً هم كوشش در نابودى نعمت او بنمايد[2] هنگامی­که آرزو کند نعمت و یا فضیلت فرد متحول شود یا از او سلب شود[3]

در اصطلاح:

حسد یعنی این­که شخص آرزوی زوال و نابودی نعمتی که دیگری دارد را داشته باشد[4]؛ البته در تفاوت حسد با نصیحت و خیر­خواهی برای مؤمنین آمده است که نعمتی که فرد صلاحیت آن را داشته باشد و از آن­جا که انسان نمی­توان خیر و شر بودن را به صورت کامل و درست تشخیص دهد باید در آرزو و دعا برای دیگران آن را مقید به صلاح و خیر بودن برای فرد نماید[5].

3-   منشأ و عوامل حسد

با توجه به محدودیت منابع و کوچک بودن دنیا اگر امکاناتی در اختیار فردی قرار گیرد حتماً از دست دیگری خارج شده و همین مسئله منشأ حسادت در بین افراد می­گردد به بیان دیگر حب و دوستی بیش از اندازه دنیا ریشه حسادت است[6]؛ و اولین خونی که با بی­عدالتی بر روی زمین ریخته شد و فرزندان حضرت آدم علیه السلام مرتکب آن شدن عاملش حسادت بوده است[7].

عواملی که باعث به وجود آمدن حسد می­شوند را می­توان در چند مورد خلاصه کرد:

1-    پلیدی نفس:

 به این صورت که فرد بدون سابقه­ی دشمنی با افراد و صرفاً به علت این­که از نظر او دارای آرامش و نعمت است آرزوی نابودی نعمت­های او را می­کند، حتی اگر برای او ضرری نداشته باشد.

2-    دشمنی:

اصولاً افراد از گرفتاری دشمن خود خوشحال می­شوند؛ اگر شخصی به انسان بدی کند و فرد توان انتقام گرفتن را نداشته باشد، آرزو کند که روزگار انتقام او را بگیرد و اتفاقاً آن شخص گرفتار سختی هم بشود، حسود از این گرفتاری خوشحال می­شود و آن را به حساب عمل بد او می­گذارد و یا اگر نعمتی به او برسد از آن ناراحت می­شود که چرا خدا از او انتقام نگرفته است و به این ترتیب علاوه بر حسد به رذایل اخلاقی دیگری مبتلا می­شود.

3-     لذت مشهور بودن:

 به این صورت که فرد دوست دارد که فقط او را به عنوان ماهر در شغلی که دارد به دانند و اگر کسی هم­ردیف او باشد از بدگویی او خوشحال می­شود و آرزوی نابودی نعمت­ها او را دارد.

4-    ترس از دست دادن مطلوب:

اگر دو نفر شرایط یکسانی برای به دست آوردن چیزی داشته باشند؛ کسی که ایمان ضعیف­تری دارد آرزو می­کند دیگری نعمت­های خود را از دست بدهد تا خودش شرایط بهتری داشته باشد.

5-    ناراحت بودن از این­که فردی که از او پایین­تر بوده نعمتی به او برسد

 که به‌این‌ترتیب از او بالاتر شده در این حالت فکر می­کند که آن شخص به واسطه آن نعمت دچار تکبر می­شود، پس آرزو می­کند که آن نعمت از او گرفته شود.

6-    تکبر:

 به این صورت که فرد می­خواهد بر دیگران برتری داشته باشد و فکر می­کند که اگر به دیگران نعمتی برسد، دیگر آن برتری را ندارد پس آرزو دارد که دیگران نعمتی نداشته باشند یا اگر دارند از دست بدهند.

7-    تعجب و استبعاد:

 به این ترتیب که فر حسود دیگری را آن­قدر پست و کم‌ارزش می­داند که از نعمتی که به او رسید تعجب می­کند و آرزوی نابودی آن نعمت را دارد[8]؛ با توجه به آن­چه گذشت می­توان این­گونه برداشت کرد که عوامل گوناگونی موجب حسد می­گردد که بازگشت همه آن­ها به حب دنیاست.

منابع:

1-    قرشى بنايى، على اكبر،1412 ق‏، قاموس قرآن‏، تهران‏: دار الكتب الاسلامية، چاپ: ششم‏

2- راغب أصفهانى، حسين بن محمد،1412 ق‏، مفردات ألفاظ القرآن‏، بيروت- دمشق‏: دار القلم- الدار الشامية، چاپ اول

3-   ابن منظور، محمد بن مكرم‏،1414 ق‏، لسان العرب‏، مصحح: مير دامادى، جمال الدين،‏ بيروت‏: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع- دار صادر،چاپ: سوم

4-ابوحامد، امام محمد غزالی طوسی،  1374 ، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیو جم، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم

5-   نراقى، ملا احمد،‏1378ش، معراج السعادة، مصحح: نقدى،‏محمد، قم‏: مؤسسة دار هجرت‏ چاپ: ششم‏
پی نوشت:
[1] قاموس قرآن، ج 2، ص 131.
[2] مفردات، ج 1، ص 487.
[3] لسان العرب، ج 3، ص 148.
[4] کیمیای سعادت، ج 2، ص 126.
[5] معراج السعادۀ، ص 455- 456
[6] همان، ص 464- 467
[7] کیمیای سعادت، ج 2، ص 125.
[8] معراج السعادۀ، صص 461- 463

آثار اخروی غیبت

 آثار اخروی غیبت

با توجه به این مطلب که دنیا مزرعه آخرت است؛ هر عملی که در این دنیا انجام می­شود باطن و اثر آن را به صورت کامل و مجسم شده در آخرت مشاهده می­شود؛ لازم است تا به آثار غیبت در آخرت پرداخته شود.   

الف) عذاب قبر

اولین مرحله بعد از مرگ که فرد در پیش رو دارد عالم قبر است، اگر فرد در دنیا اعمال نیک و صالح داشته باشد در آسایش به سر می­برد اما اگر غیر از این باشد در عذاب خواهد بود، یکی از گناهانی که موجب عذاب قبر می­گردد غیبت است؛ در این رابطه از ابن عباس نقل شده که: «عَذَابُ‏ الْقَبْرِ ثَلَاثَةُ أَثْلَاثٍ‏ ثُلُثٌ‏ لِلْغِيبَةِ وَ ثُلُثٌ‏ لِلنَّمِيمَة و…[1]عذاب قبر سه بخش است: يك سوم غيبت و يك سوم هم سخن چينی و …».

در این روایت یکی از عوامل که موجب عذاب قبر می­گردد را غیبت اعلام کرده، و این مطلب نشان دهنده بزرگ بودن و اهمیت داشتن این مسئله در اسلام است.

ه) بیرون شدن از ولایت الهی

از جمله پیامدهای غیبت که با مرگ پرده از آن برداشته می­شود و فرد حقیقت آن را درک می­کند خارج شدن از ولایت الهی می­باشد؛ امام صادق علیه السلام در فرموده­اند: «مَنْ رَوَى عَلَى مُؤْمِنٍ رِوَايَةً يُرِيدُ بِهَا شَيْنَهُ وَ هَدْمَ مُرُوَّتِهِ لِيَسْقُطَ مِنْ أَعْيُنِ النَّاسِ أَخْرَجَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ وَلَايَتِهِ إِلَى وَلَايَةِ الشَّيْطَانِ‏[2]؛ هر كس از مؤمنی به قصد بد جلوه دادن و آبرو ريزى او حكايتى كند و او را از چشم مردم بيندازد از ولايت خدا به سمت ولايت شيطان خارج خواهد شد».

این روایت به یکی از سخت­ترین آثار غیبت که فقط با مرگ عمق و حقیقت آن قابل درک خواهد بود اشاره کرده، هنگامی­که فرد از دنیا برود به کنه این مسأله خواهد رسید که با غیبت چه چیزی را از دست داده است. 

ب) ثبت اعمال نیک برای غیبت شونده

یکی دیگر از نتایج و آثار سوء غیبت که در آخرت برای افراد نمایان می­شود و غیبت کننده را دچار حسرت و اندوه ناتمام می­کند این است که می­بیند اعمال نیک او برای غیبت شونده نوشته شده و دیگر از دست او کاری بر نمی­آید؛ این مطلب در این حدیث یه زیبایی به تصویر کشده شده است، حضرت محمد صلی الله علیه و آله  فرموده­اند:

«يُؤْتَى‏ بِأَحَدٍ يَوْمَ‏ الْقِيَامَةِ يُوقَفُ‏ بَيْنَ‏ يَدَيِ اللَّهِ وَ يُدْفَعُ إِلَيْهِ كِتَابُهُ فَلَا يَرَى حَسَنَاتِهِ فَيَقُولُ إِلَهِي لَيْسَ هَذَا كِتَابِي فَإِنِّي لَا أَرَى فِيهَا طَاعَتِي فَيُقَالُ إِنَّ رَبَّكَ لَا يَضِلُ‏ وَ لا يَنْسى‏ ذَهَبَ عَمَلُكَ بِاغْتِيَابِ النَّاسِ ثُمَّ يُؤْتَى بِآخَرَ وَ يُدْفَعُ إِلَيْهِ كِتَابُهُ فَيَرَى فِيهِ طَاعَاتٍ كَثِيرَةً فَيَقُولُ إِلَهِي مَا هَذَا كِتَابِي فَإِنِّي مَا عَمِلْتُ هَذِهِ الطَّاعَاتِ فَيَقُولُ إِنَّ فُلَاناً اغْتَابَكَ فَدُفِعَتْ حَسَنَاتُهُ إِلَيْك‏؛[3]  روز قيامت فردی را به درگاه الهی می­آورند و نامه عمل او را می­دهند و حسنات خود را در آن نبيند می­گويد خدایا اين نامه اعمال من نيست زیرا حسناتم را در آن نبينم به او گفته می­شود در نظر خداوند نه عملی از بین می­رود و نه فراموش می­شود بلکه با غيبت كردن اعمالت را از دست داده­ای، و فرد ديگری را می­آورند و نامه­اش را به او می­دهند در آن طاعات زیادی می­بيند می­گويد خدایا من اين اعمال را انجام نداده بودم، گفته می­شود چون فلانى غيبت تو را كرد حسناتش به تو داده شده است.

 از این روایت به صورت صریح و مستقیم به دست می­آید که در روز قیامت که روز حسرت است از همه بیشتر فرد غیبت کننده در حسرت خواهد بود زیرا به علت خوشی زود گذر دنیا تمام اعمال نیکی که برای خود از پیش فرستاده بوده را از دست رفته می­بیند.  

د) پذیرفته نشدن اعمال عبادی

از جمله آثاری که فرد غیبت کننده با مرگ به آن پی خواهد برد پذیرفته نشدن اعمال عبادی است، پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده­اند: «مَنِ اغْتَابَ مُسْلِماً أَوْ مُسْلِمَةً لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ صَلَاتَهُ وَ لَا صِيَامَهُ أَرْبَعِينَ يَوْماً وَ لَيْلَةً إِلَّا أَنْ يَغْفِرَ لَهُ صَاحِبُهُ[4]؛ هر كس از مرد يا زن مسلمانى غيبت كند خدا تا چهل روز نماز و روزه او را نمی­پذيرد مگر این­كه غيبت شده از بگذرد».

در این­جا یکی دیگر از آثار سوء غیبت که بیشترین ضرر را به غیبت کننده می­زند و او هنگامی به آن پی خواهد برد که دیگر راهی برای جبران آن ندارد را متذکر می­شود و آن پذیرفته نشدن اعمال است.

پ)محشور شدن در بدترین حالات

می­توان گفت یکی از سخت­ترین عذاب­های که در قیامت فرد غیبت کننده با آن مواجه خواهد شد و بیش از پیش باعث رسوایی و آشکار شدن گناه او می­شود حالت محشور شدن او در قیامت خواهد بود، حضرت علی علیه السلام در روایتی این حالت را بیان فرموده­اند:

« إِيَّاكُمْ‏ وَ غِيبَةَ الْمُسْلِمِ‏ فَإِنَ‏ الْمُسْلِمَ‏ لَا يَغْتَابُ‏ أَخَاهُ‏ وَ قَدْ نَهَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ‏ وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً وَ قَالَ ع مَنْ قَالَ لِمُؤْمِنٍ قَوْلًا يُرِيدُ بِهِ انْتِقَاصَ مُرُوَّتِهِ حَبَسَهُ اللَّهُ فِي طِينَةِ خَبَالٍ حَتَّى يَأْتِيَ مِمَّا قَالَ بِمَخْرَجٍ[5]؛ دوری کنید از غيبت مسلمان زیرا مسلمان برادرش را غيبت نمی­كند، خداوند از آن نهى كرده و فرموده غيبت هم نكنيد آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت مردار برادرش را بخورد، و حضرت علی G فرمود هر کس درباره­ی مؤمن سخنى بگويد به قصد اين­كه آبروي او را بريزد خدا او را در طينت خبال زندانی می­كند تا راه خروجى از گفته خود پیدا کند و بياورد».

خبال در فرهنگ لغت­های فارسی به فساد ترجمه شده است[6]، اما در روایات معصومان علیهم السلام آن را به منفورترین شکل یعنی: « صَدِيدٌ يَخْرُجُ مِنْ فُرُوجِ الْمُومِسَات[7]‏»  به تصویر کشیده­اند که بیان­گر نهایت پستی و بی ارزشی غیبت کننده در منظر اهل بیت علیهم السلام است.

ث) آزار اهل محشر

از جمله آثار غیبت که با برپا شدن قیامت فرد غیبت کننده دچار آن می­گردد این است که علاوه بر عذابی که متحمل می­شود چنان بوی بدی می­دهد که تمام اهل محشر از او فرار می­کنند حضرت محمد صلی الله علیه و آله در این خصوص فرموده­اند:

« … اغْتَابَ امْرَأً مُسْلِماً … وَ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَفُوحُ مِنْهُ رَائِحَةٌ أَنْتَنُ مِنَ الْجِيفَةِ يَتَأَذَّى بِهِ أَهْلُ الْمَوْقِفِ فَإِنْ مَاتَ قَبْلَ أَنْ يَتُوبَ مَاتَ مُسْتَحِلًّا لِمَا حَرَّمَ اللَّهُ[8]؛ کسی که غیبت مسلمانی را انجام دهد … و روز قيامت بد بوتر از مردار محشور شود و اهل محشر از بوی او اذیت می­شوند و اگر بدون توبه بميرد حرام خدا را حلال شمرده است».

در این­جا پیامبر صلی الله علیه و آله غیبت کننده را به عذابی دردناک انذار می­دهند و بیان می­فرمایند که غیبت کننده در قیامت با حالتی ظاهر می­شود که همه افراد از او فرار می­کنند. 

ج)محروم شدن از بهشت

یکی از سخت­ترین عذاب­های که می­تواند شامل حال افراد شود محروم شدن از بهشت و نعمات بهشتی است پیامبر صلی الله علیه و آله می­فرمایند: «تَحْرُمُ‏ الْجَنَّةُ عَلَى‏ ثَلَاثَةٍ عَلَى‏ الْمَنَّانِ‏ وَ عَلَى‏ الْمُغْتَابِ‏ وَ عَلَى‏ مُدْمِنِ‏ الْخَمر[9]؛ بر سه گروه­ی سخن­چین، غیبت­کننده و دائم الخمر بهشت حرام است».

 در این روایت پیامبر صلی الله علیه و آله به صورت مشخص فرموده­اند که اگر غیبت کننده توبه نکند به بهشت نمی­رود.

ت) سخت­ترین عذاب­ها

غیبت از گناهان کبیره است و سخت­ترین عذاب­ها را برای غیبت کننده در پی خواهد داشت، پیامبر صلی الله علیه و آله در این رابطه فرموده­اند:

« أَرْبَعَةٌ يُؤْذُونَ أَهْلَ النَّارِ عَلَى مَا بِهِمْ مِنَ الْأَذَى يُسْقَوْنَ مِنْ حَمِيمِ الْجَحِيمِ يُنَادُونَ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ يَقُولُ أَهْلُ النَّارِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ مَا بَالُ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةِ قَدْ آذَوْنَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى … وَ رَجُلٌ يَأْكُلُ لَحْمَهُ …ثُمَّ يُقَالُ لِلَّذِي كَانَ يَأْكُلُ لَحْمَهُ مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى فَيَقُولُ إِنَّ الْأَبْعَدَ كَانَ يَأْكُلُ لُحُومَ النَّاسِ بِالْغِيبَةِ وَ يَمْشِي بِالنَّمِيمَةِ[10]؛ چهار گروه در جهنم هستند كه با عذابی که می­شوند، دیگر جهنمیان را آزار می­دهند و از آب جوش دوزخ می­نوشند فرياد وا ويلا دارند و جهنمیان به یکدیگر می­گويند این­ها چه گناهی کرده­اند که با همه آزارى كه خود داريم ما را آزار می­دهند … و يكى گوشت خود را مي­خورد، … گفتند چرا این­گونه عذاب می­شود؟ گفته شد او با غيبت گوشت مردم را می­خورد و به دنبال سخن چينى مي­رفت».

از این روایت به دست می­آید که سخت­ترین نوع عذاب­ها در انتظار غیبت کننده خواهد بود.

ح) غذای سگ­های جهنم

یکی دیگر از روایاتی که باطن غیبت را برای ما آشکار می­کند این روایت از امام سجاد علیه السلام می­باشد که می­فرمایند: « إِيَّاكَ وَ الْغِيبَةَ فَإِنَّهَا إِدَامُ كِلَابِ النَّارِ[11]؛ به پرهیز از غیبت که همانا خورشت سگ­های جهنم است».

در این روایت حضرت باطن غیبت را آن­گونه که هست به تصویر کشیده­اند تا به این صورت افراد را از غیبت دورکنند. 

منابع:

1-    نورى، حسين بن محمد تقى‏،1408 ق‏، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل‏، مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، قم‏: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، چاپ: اول‏

2-  شهيد ثانى، زين الدين بن على،1390 ق،‏‏ كشف الريبة، بى جا: دار المرتضوي للنشر، چاپ: سوم‏

3- شعيري، محمد بن محمد، بى تا، جامع الأخبار( للشعيري)، نجف‏: مطبعة حيدرية، چاپ: اول

4- مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏،1403 ق‏، بحار الأنوار( ط- بيروت)، بيروت‏: دار إحياء التراث العربي‏، چاپ: دوم‏

5- كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏،1407 ق‏، الكافي( ط- الإسلامية)، مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، تهران‏: دار الكتب الإسلامية، چاپ: چهارم‏

6- كوفى اهوازى، حسين بن سعيد،1402 ق‏، الزهد، مصحح: عرفانيان يزدى، غلامرضا، قم‏: المطبعة العلمية، چاپ: دوم‏

7-  فتال نيشابورى، محمد بن احمد،1375 ش‏، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين( ط- القديمة)، قم‏: انتشارات رضى‏، چاپ: اول‏

8- طبرسى، احمد بن على‏،1403 ق‏، الإحتجاج على أهل اللجاج( للطبرسي)، مصحح: خرسان، محمد باقر، مشهد: نشر مرتضى‏، چاپ: اول‏
پی نوشت
[1]  مستدرک ج 9 ص117
[2] کشف الربیۀ 11
[3] جامع الأخبار 147
[4]  مستدرک ج 9 ، ص122
[5] بحار ج 72،ص 250
[6]  دهخدا
[7] کافی ج 84، ص 84
[8] بحار ج 72،  ص 247
[9]  الزهد النص، ص 9
[10]  روضۀ الواعظین و بصیرۀ المتعظین، ج2، 470
[11] الاحتجاج ج 2، ص 315

آثار دنیوی غیبت

 آثار غیبت

برای غیبت آثار سوء فراوانی ذکر شده است که توجه به این موارد می­ تواند به عنوان راهکار­های برای پیش­گیری از این رذیله اخلاقی باشد. این آثار را در دو دسته آثار دنیوی و اخروی می­ توان تقسیم ­بندی کرد.

آثار دنیوی

  با توجه به این مطلب که زندگی دنیوی و اخروی افراد از هم جدا نیست و هر عملی یک عکس العملی در زندگی افراد دارد غیبت نیز از این اصل کلی مستثنا نیست در این قسمت بعضی از آثار دنیوی این رذیله اخلاقی خواهد آمد.

الف) پایین آوردن ارزش اعمال عبادی

یکی از آثار دنیوی که برای غیبت ذکر شده، باطل کننده بودن وضو است

در روایات آمده است که «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْجُلُوسُ فِي الْمَسْجِدِ انْتِظَارَ الصَّلَاةِ عِبَادَةٌ مَا لَمْ يُحْدِثْ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا يُحْدِثُ قَالَ الِاغْتِيَابَ‏[1]

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده ­اند: نشستن در مسجد به انتظار نماز عبادت است تا حدثی صورت نگرفته باشد، سؤال شده که يا رسول الله حدث چيست؟ ایشان فرمودند: غيبت كردن».

در این حدیث به صورت واضح پیامبر غیبت را به عنوان یکی از عوامل کاهش دهنده نور وضو بیان فرموده­ اند، و از آن­جا که وضو مقدمه برای تمام اعمال عبادی می­ باشد، می­ توان این­گونه برداشت کرد که غیبت اثر مستقیم در کم کردن ارزش واقعی و معنوی عبادات دارد.

یکی دیگر از روایاتی که در این زمینه رسیده است این حدیث شریف است که: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنِ‏ اغْتَابَ‏ امْرَأً مُسْلِماً بَطَلَ‏ صَوْمُهُ‏ وَ نُقِضَ‏ وُضُوؤُه‏[2]؛ حضرت فرموده­ اند: هر كس مسلمانى را غيبت كند روزه اش باطل وضواش شكسته شود».

در این­جا نیز غیبت کردن و پشت سر افراد صحبت کردن را به عنوان کاهنده ارزش اعمال عبادی افراد معرفی فرموده ­اند و به این ترتیب افراد را از غیبت باز داشته­ اند.

ب) رفتن آبرو در دنیا

یکی از چیز­های که برای همه افراد مهم و قابل توجه می­ باشد، آبرو و احترام در انظار عمومی است، یکی از آثار غیبت که بنا بر روایات در همین دنیا گریبان­ گیر فرد غیبت کننده خواهد شد، غیبت شدند و رفتن آبرو در همین دنیا می­ باشد.

امام صادق علیه السلام در این مورد فرموده­ اند: «لَا تَغْتَبْ فَتُغْتَبَ وَ لَا تَحْفِرْ لِأَخِيكَ حَفِيرَةً فَتَقَعَ‏ فِيهَا فَإِنَّكَ‏ كَمَا تَدِينُ‏ تُدَان[3]‏؛ غيبت نكن تا از تو غيبت نشود و چاه­ى براى برادرت نكن تا خود در آن قرار نگیری زيرا همان­گونه که پاداش بدهی پاداش می­بینی».

در این حدیث امام صادق علیه السلام به صورت صریح و روشن فرموده­ اند به منظور جلوگیری از بیان عیب پنهانی که شخص دوست ندارند فاش شود از بیان عیوب افراد و غیبت آن­ها خودداری شود زیرا دنیا دار مکافات است و هر آن­چه افراد در مورد دیگران انجام دهند در مورد­شان انجام خواهد شد.

پ) جدایی و افتراق در جامعه

یکی دیگر از آثار سوء غیبت در این دنیا جدایی و فاصله بین افراد می­ باشد، و از طرفی در اسلام بر اتحاد و همدلی بین مؤمنین به عنوان اعضای اصلی و مهم جامعه اسلامی تأکید شده است و از هر عملی که این اتحاد را به خطر می­ اندازد نهی شده، در روایات غیبت یکی از عوامل افتراق معرفی شده از جمله این حدیث شریف از پیامبر صلی الله علیه و آله که فرموده ­اند: «مَنْ‏ مَدَحَ‏ أَخَاهُ‏ الْمُؤْمِنَ‏ فِي‏ وَجْهِهِ‏ وَ اغْتَابَهُ‏ مِنْ‏ وَرَائِهِ‏ فَقَدِ انْقَطَعَ‏ مَا بَيْنَهُمَا مِنَ‏ الْعِصْمَةِ[4]؛ هر کس مؤمن را در حضورش مدح كند و در پشت سر بدش را بگويد پيوند ميان­شان قطع می­ شود».

در این­جا پیامبر صلی الله علیه و آله دو رو بودن و غیبت کردن را نهی کرده­ اند و یکی از عوامل جدایی بین مؤمنین بیان فرموده ­اند؛ می­ توان این­گونه بیان کرد که یکی از راه­های اتحاد و هم­بستگی مسلمین در بین خودشان صاف و یک رنگ بودن است، و هنگامی که اتحاد در جامعه اسلامی باشد از قدرت بالایی در برابر بیگانگان برخوردار خواهد بود.

ت) غیبت کننده ملعون است

یکی دیگر از آثار غیبت که در این دنیا به فرد غیبت کننده می­رسد، ملعون بودن و از رحمت الهی دور شدن است، که تمام زندگی افراد را تحت الشعاع قرار می­دهد. امام رضا علیه السلام در این خصوص فرموده­اند: «…. مَلْعُونٌ‏ مَلْعُونٌ‏ مَنِ‏ اغْتَابَ‏ أَخَاه‏[5]؛ ملعون است ملعون است كسى كه برادرش را غيبت كند».

حضرت در این حدیث مواردی را که برادران دینی نسبت به یک دیگر نباید انجام دهند را بیان فرموده­ اند یکی از این موارد غیبت است که در اثر آن فرد مورد لعنت قرار می­گیرد.

ث) نابودی دین

از جمله آثاری که در این دنیا فرد غیبت کننده به آن دچار می­شود این است که به وسیله غیبت دین خود را از دست می دهد بدون این­که متوجه باشد در این خصوص پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده ­اند: « مَا عُمِرَ مَجْلِسٌ‏ بِالْغِيبَةِ إِلَّا خَرِبَ‏ مِنَ‏ الدِّين‏[6]؛ مجلسى که با غيبت آباد شود دين در آن از بین می­رود».

بعضی از اعمال موجب نابودی و از بین رفتن دین در دنیا می­گردد که حقیقت و باطن آن در آخرت برای افراد مشخص می­گردد یکی از این اعمال طبق فرموده­ ی پیامبر صلی الله علیه و آله غیبت کردن است.

ج) بیماری

با توجه به اینکه هر گناه­ی که از انسان سرمی­ زند یک اثری بر روی جسم او خواهد گذاشت یکی از آثار غیبت که کمتر مورد توجه قرار گرفته، طبق روایت امام صادق علیه السلام که فرموده­ اند: «لَا يَطْمَعَنَّ … الْمُغْتَابُ‏ فِي‏ السَّلَامَة[7]؛  غیبت کننده چشم طمع به سلامتی نداشته باشد».

از این روایت به دست می­ آید یکی از عواملی که سلامتی افراد را به خطر می­ اندازد غیبت کردن است.

منابع

1-    كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏،1407 ق‏، الكافي( ط- الإسلامية)، مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، تهران‏: دار الكتب الإسلامية، چاپ: چهارم‏

2- ابن بابويه، محمد بن على‏، 1376 ش‏، الأمالي( للصدوق)، تهران‏: كتابچى‏، چاپ: ششم‏

3- فتال نيشابورى، محمد بن احمد،1375 ش‏، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين( ط- القديمة)، قم‏: انتشارات رضى‏، چاپ: اول‏

4-حر عاملى، محمد بن حسن‏،1409 ق‏، وسائل الشيعة، مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، قم‏: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏،چاپ: اول‏

5-ديلمى، حسن بن محمد،1408 ق‏، أعلام الدين في صفات المؤمنين‏،مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، قم‏: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، چاپ: اول‏

6-نورى، حسين بن محمد تقى‏،1408 ق‏، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل‏، مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، قم‏: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، چاپ: اول‏

7- ابن بابويه، محمد بن على‏،1362 ش‏، الخصال‏، مصحح: غفارى، على اكبر، قم‏: جامعه مدرسين‏، چاپ: اول
پی نوشت:
[1] کافی، ج 2، 357.
[2] امالی شیخ صدوق، متن430
[3] روضۀ الواعظین و بصیرۀ المتعظین، ج 2، ص470.
[4]  وسائل الشیعه ج 12، ص260.
[5]  اعلام الدین 125
[6]  مستدرک ج 9 ص 121
[7] خصال ج 2، ص 434

1 2 3