کلید واژه: "قول"

داستان قول مردونه

صدای اذان از رادیو ماشین بلند شد، جوانی که  کنارم بود بلند شد و به راننده گفت: آقا لطف کنید نگه دارید تا نمازم را بخوانم. راننده با بی تفاوتی کامل گفت: برو بابا حالا کی نماز می خونه؟؟!! صبر کن بعداً برای نهار و نماز نگه می دارم ولی جوان ول کن نبود… بیشتر »