آموزه اخلاقی از امام حسن مجتبی علیه السلام

با توجه به میلاد پر خیر و برکت امام حسن مجتبی علیه السلام یکی از آموزه های اخلاقی که از زندگی این امام همام می توان بدست آورد پرهیز از حسد است.

حسد یعنی آرزوی بیرون رفتن نعمت از دست دیگری، اعم از اینکه برای خود هم بخواهد یا نخواهد.

حسد از گناهان بزرگ نفسانی و حرام است؛ به اعتقاد برخی از بزرگان حتی اگر به عمل نیز منجر نشود، مجازات دارد. حسود به علت اینکه در واقع از قضا و قدر الهی و از تقسیم روزی در نظام هستی و از احسان خدا به دیگران ناراضی و خشمگین است و حسد از زشت ترین رذایل اخلاقی است.

روانشناسان می گویند: حسد، آمیزه ای از کینه و ترس است؛ چرا که انسان حسود به خاطر ترسش، توانایی ابراز بغض و کینه را ندارد.

امام حسن مجتبی علیه السلام می فرمایند: « هَلَاكُ النَّاسِ فِي ثَلَاثٍ الْكِبْرِ وَ الْحِرْصِ وَ الْحَسَدِ … وَ الْحَسَدُ رَائِدُ السُّوءِ وَ مِنْهُ قَتَلَ قَابِيلُ هَابِيلَ» ( اربلی، علی بن عیسی،ج1،ص 572؛ مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، ج1، ص111)

نابودی مردم در سه چیز است:

کبر و بزرگ‌نمائی2-  افزون خواهی بسیار 3- حسد و رشک بردن … و رشک و حسد که سررشته همه بدی‌ها است و به واسطه آن قابیل هابیل را کشت.

علامت حسود

در روایات آمده است « قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ لِلْحَاسِدِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ يَغْتَابُ إِذَا غَابَ وَ يَتَمَلَّقُ إِذَا شَهِدَ وَ يَشْمَتُ بِالْمُصِيبَةِ؛ (

حسود سه علامت و نشانه دارد:

1-   پشت سر دیگران غیبت می کند

2-   در حضور آدمی تملّق می گوید

3-   هنگام مصیبت و بلا سرزنش می نماید.

درمان حسد

برای رهایی از این رذیله

اولاً فرد باید نگاهش را اصلاح کند و به خدا خوش بین باشد و یقین کند که خدای متعال هیچ اقدامی را بدون حکمت و مصلحت انجام نمی دهد. نعمت ها برای آزمایش هستند و باید بداند که اگر این بیماری خود را درمان نکند قطعاً در دنیا گرفتار عذاب وجدان و افسردگی و در آخرت محروم ار رحمت الهی و دچار عذاب خواهد بود.

ثانیاً فرد باید مدتی بر خلاف رفتارهای حسودانه، عمل کند یعنی محسود را تعریف و تمجید نماید؛ به او بخشش نمایید؛ برایش خیرخواهی و دعا کند و دست و زبان خود را از ظلم کردن به او حفظ کند.

ثالثاً تلاش نمایید تا ریشه های اصلی حسد را که تکبر، حرص، کینه، دشمنی و … از روح و روان خود قطع کند.

منابع

1-    مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ‏« بحار الأنوار( ط- بيروت)»،،محقق / مصحح: جمعى از محققان‏،  بيروت‏: دار إحياء التراث العربي‏، 1403 ق‏

2-    اربلى، على بن عيسى‏، « كشف الغمة في معرفة الأئمة( ط- القديمة)»، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، تبريز: بنى هاشمى‏، 1381 ق‏

3-    ابن بابويه، محمد بن على‏، « الخصال‏» ،محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، قم‏: جامعه مدرسين‏، 1362 ش‏

4-    مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، «‏ روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه( ط- القديمة)»، محقق / مصحح: موسوى كرمانى، حسين و اشتهاردى على پناه‏، قم: مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور، 1406 ق‏

5-    العروسى الحويزى، عبد على بن جمعة، « تفسير نور الثقلين‏»، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، قم: اسماعيليان، ‏1415 ق‏.

6-    قمي مشهدي، محمد بن محمدرضا، « تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب‏»، محقق / مصحح: درگاهى، حسين‏، تهران‏: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان چاپ و انتشارات‏، 1368 ش‏

7-    شُبّر، سید عبدالله، « اخلاق شُبّر»، مترجم محمد رضا جباران، تهران: هجرت، 1387 ش

8-    رشادتی، محمد مهدی،« ادب اهل بیت علیهم السلام»، تهران: برادری، 1396ش

ادله وجوب تقلید از منظر اهل بیت علیهم السلام قسمت سوم

آغاز تقلید

تقلید در مذهب تشیع پیشینه دیرینه­ ای دارد و آغاز آن به دوران امامان علیهم السلام باز می­ گردد، با مطالعه­ ی منابع تاریخی به این نتیجه می­ رسیم که در زمان ائمه علیهم السلام خود ایشان مردم را به پیروی و سوال از اصحاب و یاران بزرگ و برجسته خود هدایت می­ کرده­ اند. ( ملکی اصفهانی، 1390، ص: 196) برای نمونه و جلوگیری از اطاله کلام فقط به یک نمونه اشاره می­شود:

حدیث مشهوری در این زمینه از حضرت مهدی عج الله تعالی رسیده است که در آن از ایشان در رابطه با بدست آوردن احکام شرعی در زمان غیبت سوأل شده و ایشان در جواب می فرمایند:  «أَمَّا الْحَوَادِثُ‏ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّه‏» (طبرسى، 1403، ج 2 ص:407) در حوادث و رويدادهايى كه برايتان پيش می­ آيد به راويان حديث ما مراجعه كنيد كه آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدايم.

از این روایت به روشنی می­ توان دریافت که ائمه علیهم السلام مردم را به روایان و فقیهان زمان خودشان ارجاع داده ­اند و مسأله تقلید جاهل از عالم مورد تأیید ائمه علیهم السلام بوده است. البته باید به این نکته نیز توجه داشته باشیم که از هر فقیهی نیز نمی­ توان تقلید کرد همان­طور که در ذیل آیه 78 سوره مبارکه بقره روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است که ایشان شرایط و خصوصیات فقیه را بیان می فرموده اند تا آنجا که می فرمایند: « فأمّا من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدينه مخالفا على هواه، مطيعا لأمر مولاه‏، فللعوام‏ أن‏ يقلّدوه‏، و ذلك لا يكون إلّا بعض فقهاء الشيعة لا جميعهم‏» (فيض كاشانى، 1371، ص: 29) اما هر فقيه ى كه خويشتندار و نگاهبان دين خود باشد و با هواى نفسش بستيزد و مطيع فرمان مولايش باشد، بر عوام است كه از او تقليد كنند و البته اين ويژگي­ها را تنها برخى فقهاى شيعه دارا هستند، نه همه آنها. 

 ائمه علیهم السلام علاوه بر معرفی افراد مورد وثوق و اطمینان خود با ذکر مشخصات، از بعضی افراد به طور خاص می خواستند تا بر مردم فتوی بدهند

امام باقر علیه السلام: به ابان بن تغلب می فرمایند: « اجلس فی المسجد المدینه و افت الناس فانّی احبّ یری فی شیعتی مثلک» (نجاشی، 1365، ص: 10)

با توجه به آنچه گذشت می توان به این نتیجه رسید که هر چند اجتهاد در زمان گذشته به علت نزدیکی زمان مجتهدین به زمان حضور معصومین علیهم السلام و یا امکان دست یابی و تشرف حضوری و به دست آوردن احکام واقعی از خود ایشان آسان تر از زمان حاضر بوده است اما این مساله به معنی نفی اجتهاد در زمان­های گذشته و حتی زمان خود ائمه علیهم السلام نیست و این گونه نبوده که آنها فقط راویان احادیث باشند بلکه به اموری مانند حمل مطلق برمقید، تشخیص مجمل و مبین و به دیگر اصول زیر بنایی معتبر در اجتهاد توجه داشته اند؛ و نمی توان گفت که این قبیل روایات مربوط به اجتهادی است که در آن زمان مرسوم بوده است؛ زیرا اجتهاد تنها به یک معنا است و آن هم استنباط احکام شرعی از ادّله معتبر و با توجه به اصول و قواعد معتبر عقلی که شرع هم آن­ها را امضا کرده است؛ می باشد پس پیشینه و آغاز مساله تقلید به زمان خود ائمه علیهم السلام باز می گردد.

منابع:

 1.      الهى قمشه‏ اى، مهدى ، ترجمه قرآن، قم:  انتشارات فاطمة الزهراء، چاپ دوم 1380 ش

2.     ملکی اصفهانی، مجتبی، فرهنگ اصطلاحات اصول، قم: مرکر بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، چاپ اول: 1390

3.      فيض كاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى، ‏ نوادر الأخبار فيما يتعلق بأصول الدين( للفيض)، محقق / مصحح: انصارى قمى، مهدى‏، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى‏، چاپ اول‏،1371 ش‏

4.      طبرسى، احمد بن على‏، الإحتجاج على أهل اللجاج( للطبرسي)، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، مشهد: نشر مرتضى‏، چاپ اول‏1403 ق‏

5.      نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، قم: موسسه النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرسین بقم المشرفه، چاپ ششم 1365 ش

 

 

 

ادله وجوب تقلید از منظر اهل بیت علیهم السلام قسمت دوم

در این قسمت به مفهوم شناسی تقلید خواهیم پرداخت

مفهوم شناسی تقلید:

1.      تقلید در لغت:

تقلید مصدر فعل مضاعف «قلّد، یقلّد» در لغت چند معنا دارد که از آن جمله می­توان به این موارد اشاره کرد: پوشیدن گردن بند، پيروي و اقتداء کردن چنان­که در صحاح در ماده «قلّد» آمده که « القلادۀ التی فی العنق، و قلدت المرأۀ فتقلدت هی» ( جوهری، 1376، ج: 4، ص: 157) ، و در جای دیگر آمده «التّقلید: از دیگری در نظر و تأمل دلیل پیروی کردن و التقلید: اقتداء شخص به دیگری در اعمال و رفتار او»(طبیبیان، 1383، ج: 2)  و  جعل كردن،  كپي كردن.

2.     تقلید در عرف:

تقلید در عرف به معنای بر عهد گرفتن مسئولیت است؛ که در کتب فرهنگ لغت نیز به آن اشاره شده؛ در تأیید این مطلب می توان از این سخن حضرت زهرا سلام الله علیها که هنگام مریضی­شان برای زنان مدینه بیان فرموده اند: « لا جرم، لقد قلدتهم رقبتها و حمّلتهم أوقتها» که به این معناست « مسئولیت و تبعات کار بر عهده خودتان است» استفاده کرد. ( الفضلی، 1427، ص:25) 

3.     تقلید در اصطلاح

تقلید در اصطلاح اجتماعی به سلوک یا روش سلوکی گفته می شود که در آن گروهی از مردم به سنن گذشتگان روی آورده و از آن باز داشته هم نشده­اند؛ و  این معنا را آیات ذیل نیز تأیید می نمایید: در سوره بقره آیه 170 آمده است: « وَ إِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ» (بقره(2)، 170 ) و هم چنین در آیه 104 سوره مائده آمده «وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلي‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَي الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَوَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا يَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ»؛ (سوره مائده(5)، 104 )از آیات قرآن می توان نتیجه گرفت که تقلید از نظر شرع مقدس اسلام بر دو نوع است:

1.       تقلید از باطل که حجت شرعی بر آن اقامه نشده است.

2.      تقلید از حق که حجت و دلیل شرعی دارد.(الفضلی، 1427،صص:21-24) در اصطلاح به معنای پیروی جاهل از عالم و غیرمتخصص از متخصص؛ یک امر فطری، عقلی و عقلائی است که مورد تأیید قرآن و سنت نیز قرار گرفته است.( عسکری، 1374، ج 3، ص 33)

مساله دیگری در تقلید باید مورد توجه قرار بگیرد این است که مكلف، مسئوليت اعمال و رفتار خود را بر گردن مجتهد مى اندازد؛ برای اثبات این مطلب می توان به این روایت استدلال کرد:  كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَاعِداً فِي حَلْقَةِ رَبِيعَةِ الرَّأْيِ‏، فَجَاءَ أَعْرَابِيٌّ، فَسَأَلَ رَبِيعَةَ الرَّأْيِ‏ عَنْ مَسْأَلَةٍ، فَأَجَابَهُ، فَلَمَّا سَكَتَ قَالَ لَهُ الْأَعْرَابِيُّ: أَ هُوَ فِي عُنُقِكَ؟ فَسَكَتَ عَنْهُ رَبِيعَةُ، وَ لَمْ يَرُدَّ عَلَيْهِ شَيْئاً، فَأَعَادَ عَلَيْهِ الْمَسْأَلَةَ، فَأَجَابَهُ‏  بِمِثْلِ ذلِكَ، فَقَالَ لَهُ الْأَعْرَابِيُّ: أَ هُوَ فِي عُنُقِكَ؟ فَسَكَتَ‏ رَبِيعَةُ . فَقَالَ لَهُ‏  أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام: «هُوَ  فِي عُنُقِهِ، قَالَ أَوْ لَمْ يَقُلْ، وَ كُلُ‏  مُفْتٍ ضَامِنٌ» ( كلينى،1429، ج 14، ص: 644 ، تبريزى،1429 ش، ج1 ص:416 ) و امام صادق عليه السلام در حلقه بحث و گفتگوى شخصى به نام ربيعة الرأى نشسته بود كه عربى وارد شد و مسأله اى از ربيعه پرسيد و او پاسخ داد. سپس مرد عرب گفت: آيا عمل مرا به عهده مى گيرى؟ ربيعه سكوت كرد. وى مسأله خود را تكرار كرد و ربيعه همان پاسخ را داد. دوباره مرد عرب گفت: آيا مسئوليت عملم را به عهده مى گيرى؟ باز ربيعه سكوت نمود. امام صادق عليه السلام فرمود: او مسئول عمل توست چه در لفظ بپذيرد و يا نه؛ چون هر فتوادهنده اى مسئول و ضامن اعمال كسانى است كه به فتواى وى عمل مى كنند.

منابع:

1.      جوهری، اسماعیل بن حماد ، تاج اللغۀ و صحاح العربیه، بیروت: دار العلم للملایین، 1376

2.      طبیبیان،سید حمید، فرهنگ لاروس، تهران: امیر کبیر، 1383

3.      الفضلی، عبد الهادی ، التقلید و الاجتهاد، بیروت: الغدیر، چاپ دوم 1427ق

4.      تبريزى، محمد مجذوب ، الهدايا لشيعة أئمة الهدى( شرح أصول الكافي للمجذوب التبريزي) محقق / مصحح: درايتى، محمد حسين و قيصريه ها، غلامحسين، قم‏: ‏ دار الحديث‏، چاپ اول، 1429 ش / 1387 ش‏،

5.      عسکری، مرتضی، القرآن الکریم و روایات المدرستین،  تهران: مجمع العلمی الاسلامی، 1374

6.      كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق ، الكافي (ط - دارالحديث)، ، قم: دار الحديث، چاپ: اول، ق‏1429

 

ادله وجوب تقلید از منظر اهل بیت علیهم السلام قسمت اول

متأسفانه در سال­های اخیر، عده­ ای با فضاسازی­های خاص در همه مسائل دینی از جمله بحث شفاف و عقلایی تقلید تشکیک می­کنند؛ لذا ما بر آن شدیم تا یکی از ابعاد مهم مسأله تقلید یعنی ادله وجوب تقلید از منظر اهل بیت علیهم السلام را در چند قسمت مورد بررسی قرار دهیم.

اسلام براى همه­ ی نیازمندى هاى انسان اعّم از مادى و معنوى، فردى و اجتماعى و غیره، قـوانین و مقررّاتى وضع کرده و این قوانین در مجموعه­ هاى گوناگون فقهى تدوین و تألیف یافته و در مجموع عـلم فـقـه را تـشـکـیـل مـی­دهـند. عـلم فـقـه در واقـع، روش اصـیـل بـنـدگى، کیفیت صحیح روابط اجتماعى و عالى ترین نظام­های حیاتى را شامل می­شود که نـاظـر بـه تـمـام ابـعـاد زنـدگـى انـسـان است.

از موضوعات قطعی و مسلم که علمای اسلام بر آن اتفاق نظر دارند این است که هر مسلمانی باید به اصول دین یعنی، توحید، نبوت و معاد و به اعتقاد ما شیعیان، علاوه بر آن­ها به عدل و امامت یقین داشته باشد؛ بلکه، واجب است با دلیل و برهان، این اصول را بشناسد و به آن­ها ایمان بیاورد؛ اعتقاد به اصول دین از روی ظن و گمان، گفته دیگران و یا تقلید را کافی و جایز نمی­دانند؛ در برابر این اصول خمسه در شریعت اسلام، احکامی وجود دارد که خدای حکیم، آن­ها را برای سعادت دنیا و آخرت انسان­ها تشریع نموده است و اگر انسان­ها به آن­ها عمل نکنند، نه به سعادت مطلوب می­رسند و نه از عذاب مخالفت با آن­ها در امان خواهند بود؛ شناخت احکام شرعی، نیاز به آگاهی­ های فراوان دارد و آموختن آن­ها نیز نیازمند سال ها تلاش جدی است، با توجه به منابع اسلامی می­توان به این نتیجه رسید که مکلف برای بدست آوردن احکام سه راه دارد:

1.      به این منظور راه تحصیل علوم دینی و به خصوص اجتهاد در فقه را در پیش بگیرد.

2.      برای رسیدن به حکم واقعی راه احتیاط را انتخاب کند به این معنا که آراء تمام مجتهدین را مورد بررسی قرار دهد تا عمل او مطابق با واقع باشد.

3.      راه تقلید را طی کند به این معنا که غیر متخصّص در امر تخصّصی به متخصّص آن امر مراجعه کند و این مطلب می­تواند به عنوان یک دلیل عقلائی برای لزوم تقلید نیز باشد.

بدون تردید اگر کسی راه اول را انتخاب کند دیگر نیازی به راه­های دیگر ندارد، امّا این راه با گذشت سال­های تقریباً طولانی بدست می­آید و نیاز به توفیق الهی دارد و برای همه افراد ممکن نیست، از این راه به احکام الهی دست پیدا کنند؛ امّا راه دوم از آنجا که خیلی سخت است و معمولاً زندگی عادی افراد را مختل می­کند در جامعه کمتر مورد توجه قرار می­گیرد؛ با این تفاصیل راه سوم که همان تقلید است از دیگر راه­های مطمئن­تر و آسان­تر می­باشد؛ و مکلف غیر مجتهدی که نمی­تواند به احتیاط عمل کند، لزوماً با مراجعه به متخصّص دین شناس که در عرف از آن به عنوان تقلید از مجتهد اعلم و عادل یاد می شود می­تواند  اطمینان حاصل کند که به احکام واقعی الهی عمل کرده و نزد خداوند حجّت و عذری داشته باشد. حاصل کلام اینکه، هیچ یک از علمای اسلام در ضرورت تقلید در احکام دین تشکیک نکرده­ اند؛ بلکه تقلید به این مفهوم، در زمره ضروریات دین اسلام می­باشد.

آنکه از فرط گنه ناله کند زار کجاست؟

آنکه از فرط گنه ناله کند زار کجاست؟
آنکه ز اغیار برد شکوه بر یار کجاست؟

باز ماه رمضان آمد و بر بام فلک
می‌زند بانگ منادی که گنه کار کجاست؟

سفره رنگین و خدا چشم به راه من و توست
تاکه معلوم شود طالب دیدار کجاست؟

بار عام است خدا را به ضیافت بشتاب
تا نگویی که در رحمت دادار کجاست؟

مرغ شب نیمه شب دیده به ره می‌گوید
سوز دل ساز بود دیده بیدار کجاست؟

ماه رحمت بود‌ ای ابر خطاپوش ببار
تا نگویند که آن وعده ایثار کجاست؟

حق به کان کرمش طرفه متاعی دارد
در و دیوار زند داد خریدار کجاست؟

آن خدایی که رحیم است و کریم است و غفور
گوید‌ ای سوته‌دلان عاشق دلدار کجاست؟

من ژولیده به آوای جلی می‌گویم
آنکه با توبه ستاند سپر نار کجاست؟