موضوع: "رذایل اخلاقی"

مصادیق اسراف مالی در قرآن قسمت دوم

مصادیق اسراف مالی در قرآن

چهار آیه در قرآن به اسراف در اموال و دو آیه به تبذیر اشاره کرده که جمعاً شش آیه می شود که به آنها اشاره می کنیم

2-«یَا بَنِي آدَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وكُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»[1]

ای فرزندان آدم زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود بردارید و بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست ندارد.

قبل از آنکه به بررسی معنی اسراف در آیه بپردازیم باید معنی زینتی که بعد از آن سخن از عدم اسراف به میان آمده روشن شود و در این که منظور از زینت در آیه شریف چیست اقوال گوناگونی است.

معناى به همراه برداشتن زينت در موقع رفتن به سوى مسجد آرايش ظاهرى نيست، بلكه آرايشى است معنوى كه مناسب با نماز و طواف و ساير عبادات باشد. پس معناى آيه بر مى‏ گردد به امر به زينت كردن نيكو براى نماز و غير آن و اطلاق آن شامل نماز اعياد و جماعات و نمازهاى يوميه و ساير وجوه عبادت و ذكر مى‏ شود.[2]

يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ: اى اولاد آدم، لباس هاى نو و زيباى خود را در نماز جمعه و نماز عيد، بر تن بپوشيد. اين معنى از امام باقر علیه السلام است.

برخى گفته‏ اند: منظور تمام نمازهاست. عياشى به اسناد خود روايت كرده است كه امام حسن مجتبى علیه السلام هر وقت به نماز بر مى‏ خواست، بهترين لباس هاى خود را مى‏ پوشيد. علت را جويا شدند، فرمود:

«ان اللَّه جميل يحب الجمال فاتجمل لربى و هو يقول‏ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ فاحب ان البس اجود ثيابى»[3]

يعنى خدا زيباست و زيبايى را دوست دارد. من براى خدايم خود را مى‏ آرايم. او مى‏ گويد: زينت خود را نزد هر نمازى به تن كنيد. دوست دارم كه بهترين لباسم را بپوشم. برخى گويند: يعنى در وقت نماز عورت خود را بپوشيد. خداوند اين دستور را از اين جهت داد كه آنها در وقت طواف عريان مى‏ شدند. چنان كه گذشت، مردها روز و زن ها شب طواف مى‏ كردند. به ما دستور داده شد كه در وقت طواف و نماز خود را بپوشيم

اين معنى از گروهى از مفسران است. از امام صادق علیه السلام روايت است كه منظور شانه كردن است[4]

در تفسیر نمونه پیرامون آیه مورد بحث این گونه آمده است: اين جمله مى‏ تواند هم اشاره به زينت هاى جسمانى باشد كه شامل پوشيدن لباس هاى مرتب و پاك و تميز، و شانه زدن موها، و به كار بردن عطر و مانند آن مى‏ شود، و هم شامل زينتهاى معنوى، يعنى صفات انسانى و ملكات اخلاقى و پاكى نيت و اخلاص.

و اگر مى‏ بينيم در بعضى از روايات اسلامى تنها اشاره به لباس خوب يا شانه كردن موها شده، و يا اگر مى‏ بينيم تنها سخن از مراسم نماز عيد و نماز جمعه به ميان آمده است، دليل بر انحصار نيست بلكه هدف بيان مصداق هاى روشن است‏.

و همچنين اگر مى‏ بينيم كه در بعضى ديگر از روايات، زينت به معنى رهبران و پيشوايان شايسته تفسير شده‏ دليل بر وسعت مفهوم آيه است كه همه زينت هاى ظاهرى و باطنى را در بر مى‏ گيرد.

گرچه اين حكم مربوط به تمام فرزندان آدم در هر زمان است، ولى ضمنا نكوهشى است از عمل زشت جمعى از اعراب در زمان جاهليت كه به هنگام آمدن به مسجد الحرام و طواف خانه خدا كاملا عريان و برهنه مى‏ شدند، و هم اندرزى است به آنها كه به هنگام نماز و يا رفتن به مساجد لباس هاى كثيف و مندرس و يا لباس هاى مخصوص منزل مى‏ پوشند و در مراسم عبادت خدا به همان هيئت شركت مى‏ نمايند، كه متاسفانه هم اكنون نيز در ميان جمعى از بى‏ خبران مسلمانان معمول و متداول است، در حالى كه طبق آيه فوق و رواياتى كه در اين زمينه وارد شده است دستور داريم بهترين لباسهاى خود را به هنگام شركت در مساجد بپوشيم.[5]

در رابطه با معنی اسراف در آیه فوق هم کلام مفسرین مختلف است برخی گفته اند منظور این است که از حلال به سوی حرام نروید، بعضی گفته اند معنی «لا تسرفوا» این است که در خوردن و نوشیدن از حد میانه روی خارج نشوید

در جمله بعد اشاره به مواهب ديگر يعنى خوردنيها و آشاميدنيهاى پاك و پاكيزه مى‏ كند و مى‏ گويد از آنها بخوريد و بنوشيد (وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا).

اما چون طبع زياده طلب انسان، ممكن است از اين دو دستور سوء استفاده كند و به جاى استفاده عاقلانه و اعتدال‏ آميز از پوشش و تغذيه صحيح، راه تجمل پرستى و اسراف و تبذير را پيش گيرد، بلافاصله اضافه مى‏ كند ولى اسراف نكنيد كه خدا مسرفان را دوست نمى‏ دارد (وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ‏).

كلمه «اسراف» بسيار جامع است و كه هر گونه زياده روى در كميت و كيفيت و بيهوده‏ گرايى و اتلاف و مانند آن را شامل مى‏ شود، و اين روش قرآن است كه به هنگام تشويق به استفاده كردن از مواهب آفرينش، فورا جلو سوء استفاده را گرفته و به اعتدال توصيه مى‏ كند.

نقل شده است كه هارون را طبيبى مسيحى بود. روزى وى به على بن حسين واقد گفت: در كتاب شما از علم طب چيزى نيست، در حالى كه علم دو تاست: علم پزشكى و علم اديان. وى در جواب گفت: خداوند تمام پزشكى را در نصف آيه، جمع كرده، مى‏ فرمايد: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» و پيامبر ما تمام پزشكى را در يك جمله، خلاصه كرده، فرمود:

«المعدة بيت كل الداء و الحمية رأس كل دواء و اعط كل بدن ما عودته‏»[6]

 شكم خانه هر بيمارى و پرهيز، اصل هر داروی است و بدن را از آنچه بدان معتاد كرده‏ اى محروم مگردان.

طبيب گفت، قرآن و پيامبر شما از پزشكى براى جالينوس چيزى باقى نگذاشته‏ اند.

برخى گويند: يعنى چيزى را بحرام و باطل نخوريد. خوردن حرام- اگر چه كم باشد- اسراف و تجاوز از حد است. هر چه نيز عقلا زشت شمارند و براى انسان ضرر داشته باشد، اسراف است و حلال نيست.[7]

منابع:

1- قرآن کریم

2- سید محمد حسین طباطبایی، ،ترجمه المیزان ناشر: دفتر انتشارات اسلامی جامعه ی مدرسین حوزه علمیه قم, سال 1374

3- محمد بن زین الدین ابن أبی جمهور عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، ، مترجم: مجتبی عراقی، قم:دار سید الشهداء للنشر، 1405ق چاپ اول

4- فضل بن حسن طبرسی، ،ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، تهران: انتشارات فراهانی سال 1360

5- ناصر مکارم شیرازی، ، تفسیر نمونه،ناشر: دارالکتبه اسلامیه سال 1374

6- محمد بن زین الدین ابن أبی جمهور عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، ، مترجم: مجتبی عراقی، قم:دار سید الشهداء للنشر، 1405ق چاپ اول
پی نوشت:
[1] سوره اعراف(7) آیه 31
[2] سید محمد حسین طباطبایی، ،ترجمه المیزان ناشر: دفتر انتشارات اسلامی جامعه ی مدرسین حوزه علمیه قم, سال 1374 ، ج8، ص99
[3]  محمد بن زین الدین ابن أبی جمهور عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، ، مترجم: مجتبی عراقی، قم:دار سید الشهداء للنشر، 1405ق چاپ اول، ج1، ص321
[4]  فضل بن حسن طبرسی، ،ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، تهران: انتشارات فراهانی سال 1360 ج9،ص88
[5]ناصر مکارم شیرازی، ، تفسیر نمونه،ناشر: دارالکتبه اسلامیه سال 1374، تهران،ج6، صص149-148
[6] محمد بن زین الدین ابن أبی جمهور عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، ، مترجم: مجتبی عراقی، قم:دار سید الشهداء للنشر، 1405ق چاپ اول، ج2، ص30
[7] فضل بن حسن طبرسی، ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ناشر:انتشارات فراهانی تهران سال 1360 ج9،ص 89

مصادیق اسراف مالی در قرآن قسمت اول

باید توجه داشت که بحث اسراف در مورد مال حلال است و این اسرافی که خداوند ما را از آن نهی کرده است از مال حلال می باشد نه مال حرام زیرا اصلاً مصرف و استفاده از مال حرام جایز نیست ولو ذرّه ای تا درباره اسراف بودن یا نبودن آن بحث کنیم، اسراف در مال هم در آیات و هم در روایت ذکر شده است.

مصادیق اسراف مالی در قرآن

چهار آیه در قرآن به اسراف در اموال و دو آیه به تبذیر اشاره کرده که جمعاً شش آیه می شود که به آنها اشاره می کنیم

1-    «کُلُوا مِن ثَمَرِهِ إذَا اّثمَرَ وَ اتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصَادِهِ وَ لاَ تُسرِفُوا إنَّهُ لاَ یُحِبُّ المُسرِفِینَ»[1]

از میوه آن به هنگامی که به ثمر می نشیند بخورید و حق آن را به هنگام درو بپردازید و اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست ندارد.

کلام مفسرین درباره اینکه منظور از این حق که به هنگام درو باید پرداخت چیست مختلف است. بعضی معتقدند همان زکات واجب یعنی یک دهم و یک بیستم است ولی با توجه به اینکه این سوره در مکه نازل شده و حکم زکات در سال دوم هجرت و یا بعد از آن در مدینه نازل گردیده چنین احتمالی بسیار بعید به نظر می رسد. در روایات فراوانی که از اهل بیت علیهم اسلام به ما رسیده و همچنین در روایات بسیار از اهل تسنن این حق غیر از زکات معرفی شده و منظور از آن چیزی است که به هنگام حضور مستمند در موقع چیدن میوه و یا درو کردن زراعت به او داده می شود و حد معین و ثابتی ندارد و در اینکه آیا این حکم واجب است یا مستحب بعضی معتقدند یک حکم وجوبی است که قبل از تشریع حکم زکات بر مسلمانان لازم بوده ولی بعد از نزول آیه زکات این حکم منسوخ شده و حکم زکات با حد و حدود معینش بجای آن نشست ولی از روایات اهل بیت علیهم السلام استفاده می شود که این حکم نسخ نشده و به عنوان یک حکم استحبابی هم اکنون به قوت خود باقی است.

تعبير به كلمه «يوم» ممكن است اشاره به اين باشد كه چيدن ميوه ‏ها و درو كردن زراعت ها بهتر است در روز انجام گيرد، اگر چه مستمندان حاضر شوند و قسمتى به آنها داده شود، نه اينكه بعضى از افراد بخيل، شبانه اين كار را بكنند، تا كسى با خبر نشود، در رواياتى كه از طرق اهل بيت علیهم السلام به ما رسيده نيز روى اين موضوع تاكيد شده است‏.[2]

امام صادق عليه السلام فرمود: ميوه را در شب برداشت نكنيد و شبانه درو نكنيد تا فقيران نيز بتوانند حاضر شوند و چيزى بگيرند.

در سوره «ن والقلم» نيز مى‏ خوانيم كه خداوند باغ كسانى را كه تصميم گرفتند شبانه و به دور از چشم فقرا ميوه ‏ها را بچينند و به آنها ندهند، سوزاند[3]

«وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»‏: از حد خود در صرف مال تجاوز می كنيد كه خدا مردم مسرف را دوست نمى‏ دارد. در اين باره اقوالى است: ١- خطاب بصاحبان مال است. يعنى همه مال را صدقه ندهيد بلكه براى خانواده هم چيزى باقى بگذاريد.

چنان كه ثابت بن قيس پنجاه نخل را برداشت و همه را صدقه داد. اين قول از ابو العاليه و ابن جريج است. ٢- سعيد بن مسيب گويد: يعنى از اداى واجب كوتاهى نكنيد. ٣- ابو مسلم گويد: يعنى پيش از چيدن، در خوردن زياده ‏روى می كنيد و به فقرا ضرر نزنيد ٤- يعنى مال را در راه معصيت و بي جا خرج نكنيد ٥- خطاب به پيشوايان است. يعنى بصاحبان مال اجحاف نكنيد و از آنها زيادى نگيريد. اين قول از ابن زيد است. ٦- اين خطاب بعموم است. تا كسى در صرف مال زياده‏ روى نكند و زمامدار و حاكم در گرفتن مال مردم و صرف آن زياده‏ روى و ولخرجى نكنند. و اين قول از لحاظ فايده، عمومى‏ تر است‏.[4]

منابع:

1- قرآن کریم

2- مکارم شیرازی، ناصر،تفسیر نمونه، تهران: دار الکتبه اسلامیه،1374

3- قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران: مرکز فرهنگی درس های از قرآن، 1374

4-طبرسی، حسن بن فضل،مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ستوده رضا محقق ، تهران: فراهانی، چاپ اول 1360

پی نوشت:
[1] سوره انعام(6) آیه 141
[2] ناصر مکارم شیرازی، ، تفسیر نمونه،ناشر: دارالکتبه اسلامیه سال 1374، تهران،ج6، ص6
[3] محسن قرائتی، تفسیر نور، ناشر:مرکز فرهنگی درسهای از قرآن،سال 1383، تهران ج2، ص567
[4] فضل بن حسن طبرسی، ، ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ناشر:انتشارات فراهانی تهران سال 1360 ج‏8،ص300

حکم تکلیفی اسراف

برای به دست آوردن حکم هر موضوعی، چهار منبع وجود دارد:

   قرآن کریم؛ سنت معصومین علیهم السلام؛ اجماع و اتفاق فقهای اسلام؛ حکم عقل.

ممکن است یک حکم به گونه ای باشد که از تمام آن منابع، بتوان برای آن مدرکی ارائه داد، همچنان که ممکن است حکمی تنها به وسیله یکی از آن چهار منبع قابل اثبات باشد. اسراف از آن موضوعاتی است که با هر یک از آن منابع می توان بر حرمت آن استدلال کرد.[1]

احکام اسلام تقسیم بندی های مختلفی به حسب موارد استعمال دارد یکی از این تقسیم بندی ها، وضعی و تکلیفی بودن احکام است، اسراف از نگاه اسلام هر دو حکم را دارا می باشد که عبارتند از:

گفتار اول: حکم تکلیفی:

حکم تکلیفی اسراف، حرمت است و اسراف حرام است برخی آن را از گناهان کبیره شمرده اند. ادله چهارگانه بر حرمت اسراف عبارتند از:

قرآن

حرمت اسراف به وضوح در آیات قرآن آمده است، با نگاهی به این آیات و خطاب و عتاب تند و شدیدی که خداوند نسبت به مسرفین دارد، حرمت اسراف فهمیده می شود. این خطاب ها از طرف خداوند مختلف است در جایی می فرماید خداوند آنها را دوست ندارد «انه لا یحب المسرفین» و آنها را هدایت نمی کند «ان الله لا یهدی من هو مسرف کذاب» در جایی آنها را برادران شیطان معرفی می کند «ان المبذرین کانوا إخوان الشیاطین» و در جایی دیگر مسرفان را گروه مفسدین بر می شمرد «ولا تطیعوا أمر المسرفین الذین یفسدون فی الأرض و لا یصلحون»[2] و در جایی دیگر مسرفان را اصحاب جهنم معرفی کرده «و أن المسرفین هم أصحاب النار»[3] و وعدة هلاکت به آنها می دهد « و أهلکنا المسرفین»[4]

در آیاتی هم به صراحت، پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان را از اسراف و پیروی از مسرفین نهی می فرماید: «و کلوا و اشربوا و لا تسرفوا و لا تطیعوا أمر المسرفین و لا تبذر تبذیرا»

و نهی موجود در این آیات دلالت بر حرمت می کند یکی بخاطر عدم وجود قرینه ای بر کراهت و دیگری بخاطر وجود آیات مذکور که خداوند با عتاب شدید، مسرفین را به عذاب و جهنم و هلاکت وعده داده است پس همان طور که دیده می شود حرمت اسراف از کتاب و آیات قرآن ثابت شده است.

سنت

در روایات ائمه معصومین علیهم السلام هم روایات بسیار زیادی در مذمت اسراف ذکر شده، این روایات به زبان های مختلفی حرمت اسراف را بیان می فرمایند، دسته ای از روایات با برشمردن عوارض دنیوی و اخروی اسراف مثل: حقیر شدن نزد خداوند، فقر و هلاکت، عدم استجابت دعا، مریضی، کم برکتی، غضب الهی و … قبح و زشتی اسراف را بیان می فرمایند و دسته ای دیگر از روایات با صراحت از اسراف نهی می کنند و مؤمنان را به پرهیز از پیروی از مسرفین دعوت می کنند و دسته ای از روایات هم صراحتاً اسراف را از گناهان کبیره بر می شمرند مانند روایتی که در بحار از امام صادق علیه السلام نقل شده که ایشان در بیان گناهان کبیره و ذکر عدد آنها، یکی از آنها را اسراف و تبذیر بیان می فرماید:

«الکبائر محرمه و هی الشرک بالله عزوجل و قتل النفس التی حرم الله … و الاسراف و التبذیر»[5]

گناهان کبیره که حرام هستند عبارتند از: شرک به خدای عزوجل و کشتن نفس محترمه ای که خداوند کشتن آن را حرام کرده و … اسراف و تبذیر.

نمونه این روایات در کلام معصومین علیهم السلام بسیار زیاد است که مطالعه آنها جای شکی برای حرمت اسراف باقی نمی گذارد.

 

عقل

حرام بودن چیزی از نظر عقل به معنی زشتی و قبیح بودن آن چیز توسط عقل است، یعنی وقتی عقل چیزی را قبیح شمرد به معنی حرام بودن آن چیز نزد عقل است.

صرف نظر از نگاه دینی و اسلامی به بحث اسراف هر عقل سلیمی به راحتی قبح و زشتی اسراف را درک می کند، اینکه انسان بی دلیل اموال و دارایی های خود و یا دیگران را از بین برده و ضایع کند جای هیچ توجیه عقلی ندارد.

انسان ذاتاً موجودی است که همواره آسایش و راحتی خود را می طلبد و در راه رسیدن به آن فعالیت کرده و تدبیر و اندیشه می کند صرفه جویی، ذخیره و پس انداز کردن از اموری است که هر عقلی آن را پسندیده می داند تا در مواقع سختی بتواند از آنها استفاده کند در مقابل هدر دادن و اتلاف بیهوده آنچه دارد نزد هر عقلی زشت و ناپسند است و درک چنین مسئله ای احتیاج به سواد و تحصیلات نداشته و نزد عقل فطری و عقل عرفی به راحتی درک شده و تأیید می شود.[6]

اجماع

بعضی از فقها بر حرمت اسراف ادعای اجماع کرده اند. ابن ادریس گفته است: «اسراف بدون هیچ اختلافی بین علما، حرام است»مرحوم فاضل نراقی می گوید: «در حرمت اسراف هیچ سخنی نیست و اجماع قطعی، بلکه ضرورت دینی و آیات فراوان و روایات متعدد بر حرمت آن دلالت می کند».[7]

منابع:

1- قرآن کریم

2- غلام جمشیدی، محمد صادق، اسراف در قرآن و حدیث، ، تهران: شرکت نشر و چاپ بین الملل، چاپ اول 1388

3-  ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، ، مترجم علی اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین، چاپ اول 1361، جلد 2

4- دیباجی، سید احمد، فرهنگ تولید و مصرف در اسلام،قم:نشر اکرام، چاپ اول 1389

5-  انصاری، محمد علی، زندگی بدون اسراف،مترجم: محمد رضا جباران، تهران:شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ اول 1390

پی نوشت:
[1] محمد صادق غلام جمشیدی اسراف در قرآن و حدیث؛ ، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ: اول۱۳۸۸، ص20
[2]  سوره شعراء(26) آیه 151-152
[3] سوره غافر(40) آیه 43
[4] سوره انبیاء(21) آیه 9
[5]  محمد بن علی ابن بابویه الخصال، مترجم، علی اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین، 1362، چاپ اول، ج2، ص610
[6] سید احمد دیباجی فرهنگ تولید و مصرف در اسلام؛ قم: نشر اکرام، چاپ: اول ١٣٨٩، ص175
[7] محمد علی انصاری، زندگی بدون اسراف ،  مترجم: محمد رضا جباران، چاپ اول 1390، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ص26

معیارهای شناخت مصادیق اسراف در سبک زندگی اسلامی قسمت اول

معیارهای شناخت مصادیق اسراف در سبک زندگی اسلامی را می توان با توجه به تعاریف ارائه شده از سوی اهل لغت در خصوص این واژه در سه ملاک تقسیم بندی نمود

ملاک نخست: حدود و قوانین شرعی است و این بدان خاطر است که حرام ها خود حدود الهی اند، و ارتکاب آنها اگر بدون صرف مال باشد، اسراف به معنی گناه و تجاوز از دستورات دینی است، و در صورتی که همراه با مخارج مالی باشد، این عمل گذشته از این که خود معصیت است، خرج مال در راه آن نیز به عنوان تبذیر و اسراف اقتصادی، گناه دیگری خواهد بود، لذا بعضی لغت شناسان و اهل تفسیر آن را به خوردن مال حرام و برخی آن را به تجاوز از حلال و حرام معنی کرده اند. و عده ای نیز آن را به انفاق در راه گناه تفسیر نموده اند.[1]

نکته قابل توجه دیگر این است که اسراف در برخی موارد همان گونه که همه می دانیم حرام است و چند نمونه ی کلی از آن در ذیل خواهد آمد، اما با مراجعه به روایات بدست می آید که چند مورد نیز وجود دارد که صرف مال در آنها اسراف به حساب نمی آید.

* نمونه ای از آن موارد که  در همه حالات  صرف مال در آن ها حرام است،  عبارتند از:

الف) ضایع کردن مال هر چند اندک باشد: مثل دور ریختن باقی مانده غذاها، میوه ها و آب وضو و …

ب) صرف مال در آنچه به بدن ضرر می رساند.

ج) صرف مال در آنچه شرعاً حرام است مثل خریدن شراب و آلات قمار.

* نمونه های نیز در روایات بیان شده  که صرف مال در آنها اسراف نیست:

1)اسراف در حج و عمره نیست.

البته با توجه به سیاست های خاص و ننگ آور حال حاضر دولت سعودی این مورد نیاز به بررسی ویژه و خاص از سوی مراجع معظم تقلید دارد.

2) اسراف در کار خیر نیست.

چنانچه بخواهیم کارهایی را که اسراف در آن جایز تصور شده است بررسی کنیم تا دریابیم که کدام صحیح و کدام اشتباه است و ویژگی هر کدام چیست بحثی تخصصی و طولانی خواهد بود که بیرون از حوصلۀ این نوشتار است. اما نسبت به این مورد مذکور به اختصار می‌توان گفت جایگاه بحث در این مورد آنجاست که به اموال و حقوق دیگران تجاوز نشود چون بدون تردید تجاوز به حقوق دیگران جایز نیست و این که می‌گویند در کار خیر اسراف نیست و به حدیثی از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم استدلال می‌کنند؛ ابتدا باید دانست هر کاری که اسراف باشد دیگر کار خیر نخواهد بود.

بنابراین آن روایت که فرمود: «در کار خیر اسراف نیست» به این معنی است که هر عملی تا آنجا خیر و نیک است که به اسراف نرسد و در حقیقت روایت یکی از ملاک‌های کار خیر را اسراف نبودن در آن می‌شمرد. همان طور که این روایات قسمت دیگری نیز دارد و کامل آن چنین است: «لا خَیرَ فِی السَرف وَ لا سَرفَ فِی الخَیر»؛[2] «نه خیری در اسراف است و نه اسرافی در کار خیر» و در آن تضاد و تقابل بین کار خیر و اسراف آشکار و روشن است

3) آنچه برای اصلاح و سلامتی بدن مصرف می شود اسراف نیست.

4) در استعمال بوی خوش اسراف نیست.

از امور مفید برای نشاط روحی انسان، بوی خوش و عطر است. بوی خوش موجب می شود انسان آرامش و نشاط روحی پیدا کند، از طرفی ایجاد محبوبیت در بین مردم می کند. از این رو، احادیث فراوانی در مدح آن وارد شده و از سنت انبیا شمرده شده است. امام صادق  علیه السلام می فرماید: « کان رسول الله ینفق فی الطیب اکثر مما ینفق فی الطعام»[3] رسول خدا هموار بیش از آن مقدار که در خوراک خرج می نمود، برای بوی خوش خرج می کرد.

امام رضا علیه السلام می فرماید: « سزاوار نیست مرد ترک کند بوی خوش را در  هر روز؛ اگر قادر نباشد یک روز در میان و اگر قادر نباشد، در هر جمعه و این را البته ترک نکند».[4]

نکته قابل توجه این است که مراد از نبودن اسراف در بوی خوش، آن است که کسی فکر نکند چون عطر جنبه آرایشی دارد، هزینه برای آن مطلوب نیست. اما باید توجه شود که معنایش این نیست که انسان به حدّی پول در این راه مصرف کند که از لوازم دیگر زندگی بماند.

در این خصوص از  مرحوم نراقی نقل شده که فرموده اند: منظور نفی حرمت نیست مطلقاً که اگر کسی فضای خانه و پشت بام و درب و دیوارش را گلاب بپاشد یا مشک و عنبر بر در و دیوارها بمالد، مجاز باشد. خیر! مراد این است که زیاده روی در مصرف آن ممدوح است و اگر از حد تجاوز کرد، معفّو است.[5]

 به نظر می رسد این نکته که توسط ائمه معصومین علیهم السلام عنوان شده که در این موارد اسراف نیست شاید به خاطر شبهه ای بوده که در ذهن برخی از متقین ایجاد می شده لذا امام علیه السلام در مقام جواب برای اطمینان خاطر آنها فرموده که خرج کردن پول در این موارد اسراف نیست یعنی موضوعاً از بحث اسراف خارج اند نه حکماً، یعنی هزینه کردن برای این موارد اسراف نیست تا زمانی که از حد اعتدال خارج نشوند.

خلاصه کلام آنکه موارد استثناء با ملاحظه فوائد و حکمت هایی که دارد در حقیقت اسراف نیست و طبعاً وقتی اسراف نباشد، حکم اسراف را هم ندارد.[6]

پس معیار شرعی یعنی آنچه شارع مقدس آنها را نام برده و صراحتاً اسراف معرفی کرده است و درباره آنچه نص صریحی درباره اسراف بودن یا نبودن آن وارد نشده است، نوبت به عقل می رسد.[7]

منابع:

1- غلام جمشیدی، محمد صادق، اسراف در قرآن و حدیث، ، تهران: شرکت نشر و چاپ بین الملل، چاپ اول 1388

2-  حکیمی، الحیات، محمد رضا محمد حکیمی، علی حکیمی، مترجم: احمد آرام، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول 1380

3- کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی،تهران دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم 1407ق

4- مجلسی، محمد باقر، حلیه المتقین، قم: مسجد مقدس جمکران،1388 

5-  اکبری، محمود، اسراف نابودی سرمایه ها، قم: فتیان، چاپ اول 1388

6-  دیباجی، سید احمد، فرهنگ تولید و مصرف در اسلام،قم:نشر اکرام، چاپ اول 1389

پی نوشت:
[1] محمد صادق غلام جمشیدی اسراف در قرآن و حدیث؛ ؛تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل؛ 1388چاپ: اول،ص17
[2] محمد رضا حکیمی، محمد حکیمی، علی حکیمی، الحیات، مترجم: احمد آرام، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1380، چاپ اول، ج 4، ص 309.
[3]  محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی،تهران: دار الکتاب الإسلامیه، 1407 ق چاپ چهارم،ج 13،ص 195
[4] محمد باقر مجلسی، حلیه المتقین، قم: مسجد مقدس جمکران،1388 ص83
[5] محمود اکبری، اسراف و تبذیر تباهی سرمایه ها ، قم: فتیان، 1388، چاپ اول،صص84-86
[6]محمد صادق غلام جمشیدی،اسراف در قرآن و حدیث، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1388،ص63
[7] سید احمد دیباجی، فرهنگ تولید و مصرف در اسلام، قم: نشر اکرام، چاپ: اول ١٣٨٩، ص168

تعریف اسراف از منظر فقها

تعریف اسراف در فقه

هر چند مفهوم اسراف در اصطلاح فقها از معنای لغوی گرفته شده است و تفاوت چندانی میان این دو دیده نمی شود اما مفهوم اصطلاحی اسراف از معنای لغوی عام تر است چنانکه برخی از فقیهان شیعه «اسراف» را تعریف کرده اند : « اسراف تجاوز از حد وسط و اعتدال است شرعاً و عرفاً»

حد وسط شرعی یا در خود تکالیف شرعیه است مثل وجوب نماز، روزه، زکات و … حرمت شراب، ربا، سرقت، یا در متعلقات آن مثل سرقت که حد آن بریدن چهار انگشت است یا حد شرب خمر که حد آن هشتاد ضربه شلاق است و …تجاوز از هر یک نوعی اسراف می باشد. بنابراین ترک واجبات و ارتکاب محرمات یا هر گونه تغییر در حدود الهی مثل قطع دست و مچ و آرنج دزد و اجرای حد شرب خمر بیش از هشتاد ضربه شلاق اسراف خواهد بود؛ و شاید آیات کریمه ذیل به همین نکته اشاره داشته باشد

«رَبَّنا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَاِسْرافَنا فی أَمْرِنا وَثَبّت اَقْدامَنا وَانْصُرْنا عَلَی الْقَومِ الْکافِرین»[1]

پروردگارا، گناهان ما و زیاده روی ما، در کارمان را بر ما ببخش، و گام های ما را استوار دار، و ما را بر گروه کافران یاری ده

«قُل يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ»[2]

« بگو: ای بندگان من – که به خویشتن زیاده روی روا داشته اید – از رحمت خدا نومید مشوید، در حقیقت، خدا همه گناهان را می آمرزد».

و مقصود از حد عرفی اسراف آن است که عرف تجاوز از آن را اسراف بداند و حکم شرعی بر آن مترتب می شود.

فقیهان بزرگوار چهار معیار برای تشخیص اسراف عرفی یاد آور شده اند:

  ۱- چیزی که صرف آن باعث تضییع و اتلاف مال شود مثل ریختن غذا و آب زیادی قابل استفاده.

داوود رقی از امام صادق علیه السلام روایت می کند که آن حضرت فرمود: « … اسراف و زیاده روی مورد خشم خداست حتی اگر اسراف در انداختن هسته خرمایی باشد که قابل مصرف است یا زیادی آبی که خورده شدۀ باشد».

۲- مالی که بیش از قدر نیاز و احتیاج صرف گردد.

اسحاق بن عبد العزیز گوید: از امام صادق علیه السلام سؤال کردم اقتار چیست؟ آن حضرت فرمودند: اقتار آنست که نان و نمک بخوری در حالی که توان خوردن غیر آن دو را داشته باشی.

۳- مالی که بیش از شؤون افراد خرج شود.

اصبغ بن نباته از حضرت علی  علیه السلام روایت می کند: « اسراف کننده را سه نشانه است: چیزهایی را می خورد و می خرد و می پوشد که در شأن او نیست. »

۴- جایی که غرض عقلایی در صرف آن وجود نداشته باشد.[3]

[1] سوره آل عمران(3) آیه 147
[2] سوره زمر(39) آیه 53
[3] محمد صادق غلام جمشیدی اسراف در قرآن و حدیث، ، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1388، صص23- 26

برگرفته از کتاب اسراف در قرآن و حدیث

1 3